شنبه، اردیبهشت ۰۲، ۱۳۸۵

شخصيت و جايگاه سعدي در تاريخ ادب پارسي

شخصيت و جايگاه سعدي شيرازي
درتاريخ ادب پارسي

بـه نـام خــداونـــد جــــان آفـــرين حــكيم ســخن در زبــــان آفـــرين
خـــــداونــد بخشــنــده دست گير كريـم خــطا بخش پــوزش پـــذير
عزيزي كه هر كه از درش سر بتافت به هــر در كه شــد هيچ عزت نيافت
كريــــم السجـــايـــا جميـل الــشيم نبــي الــبــرايــــا شــفـيـع الامــــم
امــــام رســــــل پـيـشـواي سـبـيـل امــين خـــــدا مـهـبـط جــبرئيــــل
شـفـيـع الــوري خـواجـه بعث و نشر امـــام الـهـدي صــدر ديــوان حـشر
كليـمـي كـه چـرخ فلك طور اوست هــمه نــورهـــا پــرتــو نـور اوست
شــفـيـع مــــــطاع نــبـي كـــــريم قــسيــم جــسيــم نــسيــم وســيـــم
يـتيمـي كــه نــاكرده قـرآن درست كتب خـــــانه چنــــد مــلت بشست
چــو صيتش در افــواه دنيـــا فتـــاد تــزلــزل در ايــوان كسري فتـــــاد
شـبـي بــرنشست از فـلك بـرگذشت به تمكين و جـــاه از مــلك درگذشت
چنــان گرم در تيــه قـــربت بــراند كه بــرســدره جبــريـل ازو بازمـاند
بــــدو گفت ســـالار بيت الـــحرام كه اي حــامـل وحي بــرتـر خـــرام
چـــو در دوســتي مــخـلصم يـافتي عنــــانم ز صـحبت چـــرا تـــا فتي
بگفتــــا فـــراتــر مــجـالم نمـــاند بمـــانـــدم كه نيــروي بــالم نمـاند
اگر يـكسر مــوي بــرتـــر پــــرم فــــروغ تـــجـلي بـســوزد پــــرم
چـــه نعــت پسنديـــده گويم تــرا عــليك الســــلام اي نـبي الــــورا
درود مــــلك بـــر روان تــو بــاد بـــر اصـحـــاب و بـر پيروان توباد
خـــــدايـــــا بـه حق بني فـــاطـمـه كه بــــر قـــولم ايمــان كنم خاتمه
اگر دعـــوتــم ردكـنـي ور قبــول مــن و دسـت و دامــان آل رســول
نــدانـم كــدامين ســـخــن گويمت كـــه والا تـري ز آنچه مـن گويمت
تـــرا عــز لــولاك تمــكين بسست ثـنـــاي تــــو طــــه و يـس بـس است
چـــه وصـفـت كنــد سعـدي ناتمام عــليك الصلــوه اي نـبـي الســـلام

با عرض سلام به همه شما ميهمانان عزيز، استادان گرانقدر، دانشمندان، اديبان، پژوهشگران، دانشجويان و همه دوستداران زبان و ادبيات فارسي.
براي شناخت بيشتر سعدي بايد گذشته سعدي را بررسي كنيم و ببينيم كه سعدي در چه خانواده اي به دنيا آمد، چگونه رشد كرد و پرورش يافت و چگونه سعدي، سعدي شد.
اگر از سعدي تجليل مي شود صرفاً به لحاظ لطافت هاي ادبي و ظرافت هاي خاص گفتار و نوشتار او نيست بلكه مي خواهيم هم از لفظ و هم معني تجليل كنيم.
سعدي در يك خانواده مذهبي و روحاني پا به عرصه وجود مي نهد و تحصيلات مقدماتي را در شيراز مي گذراند. در خردسالي پدر خود را از دست مي دهد، اما در همان ايام كوتاه ، تربيت پدرانه و خانوادگي تاثيرات مثبتي بر روح و روان او مي گذارد.
در شيراز تحصيلات خود را ادامه مي دهد اما روح تشنه اش سيراب نمي شود و به نظاميه بغداد مي رود و در آن جا در رشته هاي مختلف تحصيل مي كند. در رشته فقه، اصول فقه، حديث شناسي، زبان و ادبيات عربي تبحر پيدا مي كند.
نثر مسجع او نشانگر تسلط بر زبان عربي است. همچنين فن وعظ و خطابه را كه در آن جا كلاسهاي خاصي براي اين فن بود فرا مي گيرد و فارغ التحصيل ارشد و ممتاز وعظ و خطا به آن زمان نظاميه بغداد مي شود.
در نتيجه اندوخته هاي گران و سفرهاي فراوان و يادداشت و نگارش مطالب ارزنده درباره سير و سياحت ، دو كتاب خويش را ترتيب مي دهد كه چكيده يك عمر تجربه ارزشمند اين شخصيت فرهيخته است.
عوامل اصلي در ساختار شخصيت او شامل تربيت و اصالت خانوادگي، تحصيلات ديني و محيط هاي فرهنگي و سفرهاي ويژه و ديدار با شخصيت ها و همچنين مردم عادي، سعدي را اين چنين مي سازد كه نثر و نظم او براي ديگران اثر بخش مي شود.
در مورد مذهب او سخن هاي مختلفي مي گويند و بعضي اوقات برخي از متعصبان موجب كدورت اذهان مسلمان ها مي شوند.
سعدي يك مسلمان محب اهل بيت ( ع ) است كه از شعرهايش مشخص است. او وحدت انديش و تقريب باور است.
متعصب و فرقه گرا نيست.
سعدي طرفدار اتفاق و اتحاد است:

حسنت به اتفاق ملاحت جهان گرفت
آري به اتفاق جهان مي توان گرفـت

در مورد تصوف او هم بعضي ايدگاه هاي خاصي دارند كه به او جفا مي كنند.
سعدي اهل عرفان مثبت است كه در آن تصوف و عرفان اصيل نمايان است. زيرا شخصيت هاي اين گونه به دنبال پوست نبودند،بلكه به دنبال مغز بودند. شاهدش گفتارشان وروش و منش زندگي آنها است.
سعدي دين را در متن زندگي دخالت مي داده و كسي نبوده كه در گوشه اي بنشيند و عزلت اختيار كند وكتابي تدوين كند. البته به بزرگان متصوفه احترام گذاشته است. از شيخ شهاب الدين سهروردي، شيخ عبدالقادر گيلاني، بايزيد بسطامي، معروف كرخي و تني چند از عارفان در كتاب خود نام برده و از آنان به نيكويي يادكرده است.
بوستان سعدي كه آن را «سعدي نامه» هم مي گويند بيش از چهار هزار بيت دارد و در بحر متقارب سروده شده است و به سبك شاهنامه است. البته لفظ و سخن خاص خود را دارد با لطافت هاي ويژه سعدي، گرچه بر وزن شاهنامه است. شما وقتي آن را مي خوانيد احساس نمي كنيد كه شاهنامه است و همين طور شاهنامه را كه مي خوانيد فكر نمي كنيد كه داريد بوستان را مي خوانيد.
سعدي يك انسان اجتماعي است كه در زمينه اخلاق فردي، اجتماعي، تربيت و مناسبات خانوادگي و حتي شيوه حكومت داري، سخن و حرف دارد. در ابواب مختلفي كه در كتاب او هست از عدل و احسان، شور و مستي،تواضع و قناعت، رضا، تربيت، شكر و عافيت،توبه و سپس مناجات سخن مي گويد.
گلستان سعدي پربارترين نثر فارسي است كه در كمتر از سه ماه نوشته شده است. ولي دست مايه آن تجارب ارزشمندي است كه در سفرهاي مختلف، در ديدار با شخصيت ها و مردم عادي، اماكن گوناگون و همچنين تحصيلات فراواني كه داشته به دست آمده است. گلستان شامل اخلاق و پند و اندرز است و ذكر حوادثي كه نتايج اخلاقي و تربيتي در بردارد.
سعدي به دنبال نقل حادثه نيست. بلكه به دنبال اين است كه از آن براي بهبود زندگي انسان ها نتيجه بگيرد.
گلستان ، تصوير جهان و زندگي است. تصوير زيبايي ها و زشتي ها و واقعيات زندگي كه هنرمندانه بيان شده است.
در گلستان به زنان عنايت خاص شده است. شما مي دانيد معمولاً مردها را به عنوان قهرمان داستان ها انتخاب مي كنند و يـا بعضي نويسنده هـا به زنان پرده نشين در حكايت هـا نقش خاصي نمي دهند. اما در سيزده مورد قهرمان داستان سعدي زن است و او در مورد آن ها سخن گفته است.
نثر سعدي در گلستان، نثر مسجع است، اما به گونه ابتكاري كه ثقيل و سنگين نيست. كلماتي را انتخاب كرده و به هم پيوسته كه طنين موسيقي و آهنگ مناسب و موزون و دلنواز را به گوش مي رساند.
بيشتر اشعار گلستان از خود سعدي است و جالب اين است كه اين ابيات براي شاهد مثال نيست بلكه براي ادامه مطلب است، از نثر به نظم مي آيد و مطلب را كامل مي كند.
در زمينه قصيده خوب هنرمندي كرده هر چند حوزه عمل سعدي بيشتر غزل است.
غزلش سرشار از اشتياق، احساسات رقيق و دقيق و عاشقانه، ساده و روان و در سبك خاص خود.
غزل سعدي سهل ممتنع است و هر شاعري گمان مي كند مي تواند در اين عرصه وارد شود. اما در برابر هنرمندي او ناتوان مي شود.

من بار ديگر از شركت همه شما استادان و دانشجويان زبان و ادبيات فارسي و هنر جويان كلاسهاي هنر تشكر مي كنم
و سخن خود را با اين بيت شعر از سعدي به پايان مي برم.
سعدي اگر عـاشقي كني و جوانی عشق محمد بس است و آل محمد

مشروح اين مقاله توسط سعيد معزالدين در همايش بزرگداشت شيخ مصلح الدين سعدي شيرازي در تالار اجتماعات خانه فرهنگ جمهوري اسلامي ايران در لاهور پاكستان ايراد شده است.

سه‌شنبه، فروردین ۲۲، ۱۳۸۵

ميلاد نور

ميلاد نور فصل وصل آفرين

اكنون گاه نويد سپري شدن زمستان سرد و سياه جاهليت در رسيده است و طبيعت خشك و بي روح جزيرة العرب در انتظار سرسبزي ربيع لحظه شماري مي كند.
آبشار زلال نبوت برسرزمين دل هاي عطشناك و تفتيده ، جان مي بخشد و كويري كه در باور خود به جز خار و خاشاك نديده است ، اينك خرمي و تازگي و ترنم آواي فرشتگان را تجربه مي كند.
او مي آيد و با آمدنش ، شعر بشريت شعور مي يابد و آسمان هستي به يك باره به نور مي نشيند.
زندگي با آمدن او حياتي ديگر و دوباره مي يابد و جان هاي خسته و آواره با نغمه ي دلنشين شعار توحيد و وحدت به سرمنزل مقصود فراخوانده مي شوند تا در افق تابناك يگانگي آرام و قرار گيرند.
حبيبي مي آيد كه طبيب دل است و ساقي صهباي وجود ... و چه مي گويم هستي طفيل هستي او :
لولاك لما خلقت الافلاك !
محمد(ص) مي آيد و عطر دل انگيز گلواژه هاي كلام او ملك و ملكوت را به رايحه ي توحيد كلمه و كلمه ي توحيد معطر مي سازد.
... آري هنوز هم فرمان مطاع او مسلمانان را به ميثاق اخوت دعوت مي كند و بشريت را به همزيستي مسالمت آميز فرا مي خواند، و در اين فصل وصل آفرين بيش از هر زمان ... !
ايام خجسته ي نخستين بهار( ربيع الاول) نقطه ي عطف هستي و رمز و راز همبستگي است ... كه او شمع جمع آفرينش است.
سالگشت ميلاد مسعود پيامبر اكرم(ص) و فرخنده زاد روز امام جعفر صادق (ع) را تبريك و شادباش مي گوييم و در استقبال طلوع بدر سيماي درخشان پيامبر رحمت از ثنيات الوداع هستي توفيق همگان را در همدلي و تفاهم در راه تحكيم پايه هاي وحدت و اقتدا به سيره ي گرانسنگ نبوي و علوي از خداوند متعال مسالت مي نماييم.

دوشنبه، فروردین ۱۴، ۱۳۸۵

بهار آغازي ديگر

بهار، هنگام رويش جوانه ي اميد و زندگي بر شاخساران
بهار، ترنم چشمه هاي زلال و گواراي آب حيات در جويبار طبيعت
بهار، گاه شور و نشاط و طراوت و تازگي
بهار، فصل وصل آفرين دوستي ها و پيوندها
بهار، آغازي ديگر براي دگرگوني دل ها و انديشه ها
بهار، فرصتي نو براي دوست داشتن و عشق ورزيدن
بهار، ياد كرد عزيزان از دست رفته و شهيدان سرفراز
بهار، رويش برگي ديگر بر درخت زندگي
بهار، درسي نو و شناختي ژرف براي سرسبزي دل و پالايش روان
بهار، امكان فرصتي ديگر براي تجديد عهد و پيمان با آفريدگار زيبايي
بهار، افزايش شوق نيايش و راز و نياز
بهار، نكوداشت حماسه آفرينان سترگ حادثه هاي بزرگ
بهار، خط بطلان بر همه ي سردي ها، پژمردگي ها، حسادت ها و نامردي ها
بهار، ... تجديد خاطره ها و آغاز همه ي خوبي ها، راستي ها و دوستي ها