بهشت ظهور و ياران مهدي (ع)
ياري امام زمان(عج) در اين زمان به انجام صحيح وظايف خود در زمان غيبت است . وظيفه منتظر امام زمان(ع) اين است كه مانند يك منتظر واقعي زندگي كند. وقتي انسان حقيقتا منتظر كسي باشد تمام رفتار و سكناتش نشان از منتظر بودن او دارد. به عنوان مثال اگر منتظر ميهمان باشد حتما خانه را تميز و مرتب مي كند، وسايل پذيرايي را آماده مي كند و با لباس مرتب و چهره اي شاداب در انتظار مي ماند. چنين كسي مي تواند ادعا كند كه منتظر ميهمان بوده است. اما كسي كه نه خانه را مرتب كرده است و نه وسايل پذيرايي را آماده نموده است و نه لباس مرتب و تميزي پوشيده است و نه اصلاً به فكر ميهمان است اگر ادعا كند كه در انتظارميهمان بوده همه او را ريشخند خواهند كرد و بر گزافه گويي او خواهند خنديد. لاف عشق و گله از يار زهي لاف دروغ عشق بازان چنين مستحق هجرانند بنابراين انتظار بايد قبل از آنكه از ادعاي انسان فهميده مي شود از رفتار و كردار او فهميده شود. نمي توان هر كسي را كه ادعاي دوستي و ولايت امام زمان(عج) را دارد در شمار دوستان و منتظران او قلمداد نمود. آري «مشك آن است كه خود ببويد نه آنكه عطاربگويد».با چنين توضيحي روشن است كه يك منتظر واقعي امام زمان بايد رفتارش به گونه اي باشد كه هر لحظه منتظر ظهور امام زمان(عج) باشد. يعني در هر لحظه كه اين خبر را به او بدهند خوشحال شود و آماده باشد براي ياري امام زمان(عج) با مال و جان خويش جهاد نمايد و خود را درراه آن حضرت فدا نمايد. بنابراين يك منتظر واقعي اهل گناه و دلبستگي به دنيا نيست چرا كه چنين كسي نمي تواند از وابستگي ها و دلبستگي ها و آلودگي ها دست بردارد و آماده به خدمت در جهت اهداف مقدس امام زمان(ع) باشد.با توجه به نكات ذكر شده مي توان برخي وظايف منتظر امام زمان(ع) را چنين ذكر كرد:1. اولين شرط انتظار؛ معرفت است تا انسان ميهمان خود را نشناسد و از خصوصيات خوب او مطلع نباشد منتظر او نخواهد شد. تنها هنگامي انسان در انتظار كسي مي نشيند كه او را خوب بشناسد اما اگر انسان كسي را نشناسد ولو بداند كه آن شخص خواهد آمد برايش اهميتي نخواهد داشت و منتظر او نخواهد ماند. در مورد انتظار امام زمان هم چنين است. كساني كه آن حضرت را نمي شناسند مانند كفار و يا اهل اديان ديگر، هرگز انتظار او را نمي كشند اما كساني كه او را مي شناسند و ارزش او را مي شناسند و مقام او رامي دانند منتظر او مي مانند.كساني كه امام زمان(عج) را نمي شناسند اگر چه به ظاهر مسلمان باشند چنانچه در اين حال بميرند در حال جاهليت از دنيا رفته اند. چنانكه پيامبر اكرم(ص) فرمود: «من مات و لم يعرف امام زمانه مات ميته جاهليه؛ هر كس بميرد و امام زمانش را نشناسد به مردن جاهليت از دنيا رفته است» (بحارالانوار، ج 32، ص 331).بنابراين اولين شرط انتظار، ايجاد معرفت در مورد امام زمان است و طبيعي است كه هر مقدار معرفت انسان نسبت به امام زمان بيشتر باشد انسان ارزش او را بيشتر درك خواهد كرد و به عظمت او بيشتر پي خواهد برد و بيشتر تشنه وجود آن حضرت خواهد شد. در حالي كه افراد جاهل و ناآگاه به ارزش آن حضرت هرگز احساس تشنگي و عطش نسبت به وجود مقدس آن حضرت نخواهند داشت و بدين جهت از زمره منتظران او بيرون هستند. آري: وصل خورشيد به شب پره اعمي نرسد كه در اين آينه صاحب نظران حيرانند البته شناخت امام زمان دو گونه است. اول، شناخت تاريخي وجود آن حضرت مانند اينكه امام دوازدهم است و تاريخ ولادتش در چه سالي است و مانند آن. اما گونه ديگر شناخت امام زمان(ع)، شناخت مقام نورانيت آن حضرت است كه اين شناخت كار هر كسينيست و ظرفيت و لياقت زيادي مي خواهد. و در حقيقت اصحاب خاص امام زمان(ع) كساني هستند كه آن حضرت را به مقام نورانيت شناخته اند براي آگاهي از مقام عظيم امامت رجوع به زيارت جامعه كبيره و تأمل در معاني عميق و عجيب آن توصيه مي شود.همچنين خواندن كتب معتبري كه در مورد امام زمان(ع) نوشته شده است مي تواند انسان را تا حدي به مقام و عظمت امام زمان(ع) آشنا سازد.2. محبت به امام زمان(ع)؛ وظيفه ديگري است كه منتظران آن حضرت بايد در خود ايجاد كنند و آن را افزايش دهند. بديهي است كه تا انسان از ميهمان خويش خوشش نيايد و نسبت به او محبت نداشته باشد هر چند هم كه او رابشناسد نمي تواند واقعا منتظر آمدن او باشد اگر انسان از ميهمان خود بدش بيايد چگونه مي تواند منتظر قدم او باشد و خود را براي پذيرايي از او آماده كند؟ پس تا محبت به امام زمان در وجود انسان شكل نگرفته و شعله ور نشده باشد نمي تواند به وظايف منتظران واقعي عمل نمايد.محبت به امام زمان وظيفه اي است كه پيامبر اكرم(ص) نيز به دستور خدا از ما خواسته است. آنجا كه در قرآن كريم مي فرمايد: «قل لا اسئلكم عليه اجرا الا الموده في القربي» ؛ (شوري، آيه23).3. ايجاد سنخيت با امام زمان(ع)؛ منتظران واقعي وضعيت روحي و فكري و عملي خود با به گونه اي سامان مي دهند كه سنخيت كاملي با امام زمان(ع) داشته باشند. آيا مي توان منتظر قدوم كسي بود و با او مشابهت و سنخيت نداشت؟ آيا مي توان محبت كسي را داشت اما با او هيچ سنخيت و مشابهتي نداشت؟ ايجاد سنخيت با امام زمان از طريق تقويت ايمان و تقوا و فضايل اخلاقي و درجات معنوي حاصل مي شود. و تنها در اين صورت است كه مي توان ادعاي محبت به امام زمان را داشت. در صورتي كه انسان رفتارش مطابق ميل امام زمان باشد شعله محبت او در دلش زبانه خواهد كشيد و عشق آن حضرت او را به فرياد خواهد آورد و دوري اش را بر او سخت و ناگوار خواهد ساخت.طبيعي است كه هر چقدر اين سنخيت بيشتر باشد محبت آن حضرت به انسان بيشتر خواهد شد و محبت انسان نيز به آن حضرت افزون تر خواهد گشت.4. ارتباط با منتظران ديگر؛ منتظر امام زمان مي داند كه برنامه آن حضرت يك برنامه جهاني است و بايد ياوران زيادي داشته باشد تا حركتش پيروز شود. بنابراين به فكر گسترش ياران و منتظران آن حضرت خواهد افتاد و باارتباط با آنها به تقويت روحيات ايماني خود و ديگران خواهد پرداخت تا بر اساس تعاونوا علي البرّ و التقوي به كمك مؤمنان منتظر ديگر خود را آماده ظهور حضرت بنمايد.5. دعا براي تسريع در ظهور امام زمان(ع)؛ منتظر واقعي هر لحظه انتظار محبوب را مي كشد و از خدا مي خواهد كه هر چه زودتر او را برساند بنابراين دعاي فراوان براي فرج آن حضرت از وظايف هميشگي منتظرآن حضرتش مي باشد. دعاي براي تسريع در فرج امام زمان مورد توصيه آن حضرت نيز مي باشد.6. ارتباط با امام زمان(ع) به شكل هاي مختلف؛ اگر انسان منتظر محبوب خويش را نيابد سعي مي كند عدم دوري محبوب خويش را از طريق ديگري مانند تلفن و نامه جبران نمايد تا اگر به ملاقات او موفق نشده است لا اقل ارتباط ضعيفي با او داشته باشد. همچنين منتظر امام زمان وقتي موفق به زيارت آن حضرت نمي شود از طريق خواندن دعاي ندبه، زيارت آل ياسين، دعاي عهد كه از طرف بزرگان بسيار توصيه شده است، و نيز از طريق رفتن به مسجد جمكران ارتباط خود را با آن حضرت حفظ مي كند.7. ياد فراوان حضرت؛ ياد كردن از محبوب عادت ديرينه منتظران عاشق است كه چندي منتظر محبوب خويش هستند اما نتوانسته اند پس از مدتها انتظار او را ببينند و حال خود را لا اقل با ياد او و نام او آرام مي كنند. به ياد آوردن امام عصر و عنايت او به شيعيان با ذكر احاديث، كرامات، مقام امام و عنايت امام به شيعيان وظيفه ديگري است كه منتظران واقعي احساس مي كنند و بدين طريق همواره نام و ياد آن حضرت را زنده نگه مي دارند.8. دادن صدقه براي سلامتي آن عزيز و يا حواله نمودن ثواب هايي براي آن حضرت9. رفع شبهه و مبارزه با شبهه افكنان درباره وجود، طول عمر و آثار وجودي آن حضرت در بين منتظران.10. اميدواري بر قيام و انقلاب آن يوسف زهرا(س) و اميد دادن به ديگران11. ايجاد آمادگي دائم رزمي براي ظهور حضرت چنانكه در روايت آمده است: «ليعدن احدكم لخروج القائم و لو سهما؛ هر يك از شما براي قيام قائم(عج)بايد آماده گردد هر چند با تهيه يك تير باشد» (بحارالانوار، ج 52، ص 366، ح 146).منتظران و ياوران مصلح جهاني بايد خود صالح باشند؛ بنابراين براي فراهم كردن زمينه ظهور حضرتشان، ما بايد از خود آغاز كنيم و با اراده اي محكم، عزمي راسخ و برنامه اي دقيق به اصلاح افكار و انديشه ها و نيز تغيير و اصلاح رفتار و كردارمان بپردازيم و با آگاهي ازوظايف عملي و گسترش شناخت خود از مباني ديني و معرفتي، در راه تقويت بنيه اعتقادي و اخلاقي خويش، تلاش و كوشش كنيم. و در يك جمله با اجتناب از معاصي، لغزش ها و گناهان و انجام دادن واجبات و وظايف ديني ـ در هر محيطي كه هستيم ـ به خودسازي اقدام كنيم و باتوبه از اعمال گذشته، قلب خويش را براي تجلّي نور الهي آماده سازيم. بنابراين گناهان گذشته ـ هر چند زياد باشد ـ نمي تواند مانع مهمي در راه رشد و كمال و پيوستن به جرگه منتظران و ياوران واقعي امام زمان(عج) باشد. پس با توبه واقعي، مي توان سيئات و بدي هاي گذشته را به حسنه و نيكي تبديل كرد و به اصلاح گذشته همت گماشت.قرآن راجع به حضرت مهدي(ع) و اصحاب ايشان مي فرمايد: «الدين ان مكناهم في الارض اقاموا الصلاه و آتوا الزكاه و آمرو بالمعروف و نَهوا عن المنكر؛ كساني كه اگر در زمين به آنان توانايي دهيم، نماز را به پا داشته و زكات را [به مستحق [مي بخشند و به معروف امر نموده و از منكر نهيمي كنند (حج، آيه 41).امام باقر(ع) در تفسير اين آيه مي فرمايد: «اين آيه براي آل محمد و مهدي(ع) و اصحاب او است».در نتيجه اگر ما هم مي خواهيم از اصحاب و ياران آن حضرت باشيم، بايد به اين امور اهتمام ورزيم. در اين رابطه به راه كارهاي زير توجه فرماييد:1. ارتباط معنوي خود را با خداي متعال تقويت كنيد؛2. نمازهاي يوميه را در اول وقت و حتي المقدور به جماعت بخوانيد؛3. سعي كنيد در نماز حضور قلب داشته باشيد و هميشه خود را در محضر خداوند متعال بدانيد؛4. از هر گونه گناه و معصيتي اجتناب كنيد؛5. حجاب، متانت و وقار خود را كاملاً رعايت كنيد؛6. بدانيد كه هر هفته، نامه اعمال شما به حضور امام زمان(عج) عرضه مي شود و مورد بررسي قرار مي گيرد؛7. اكنون كه در دوران تحصيل علم هستيد، بيشترين توجه خود را به درس و موفقيت تحصيلي داشته باشيد؛8. با مطالعه كتاب هايي كه درباره امام زمان(ع)، آگاهي و شناخت خود را در اين زمينه تعميق و گسترش بخشيد؛9. براي اصلاح اوضاع فرهنگي دانشگاه، به تنهايي يا به كمك ديگر دانشجويان متدين و دلسوز و يا به كمك بعضي از تشكل هاي مذهبي دانشگاه، امر به معروف و نهي از منكر كنيد و بدين وسيله جلو بعضي اعمال خلاف را بگيريد. در اين راه نهراسيد و خجالت هم نكشيد؛زيرا خشنودي و رضايت امام زمان(ع)، در گسترش ارزش هاي ديني و اخلاقي و اجتناب از گناه و خلاف است.
منبع : پايگاه پرسمان
دوشنبه، شهریور ۲۰، ۱۳۸۵
دوشنبه، مرداد ۳۰، ۱۳۸۵
ماه مجلس
ستاره ای بدرخشيد و ماه مجلس شد
دل رميده ما را انيس و مونس شد
نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت
به غمزه مسئله آموز صد مدرس شد
به بوی او دل بيمار عاشقان چو صبا
فدای عارض نسرين و چشم نرگس شد
طربسرای محبت کنون شود معمور
که طاق ابروی يار منش مهندس شد
دل رميده ما را انيس و مونس شد
نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت
به غمزه مسئله آموز صد مدرس شد
به بوی او دل بيمار عاشقان چو صبا
فدای عارض نسرين و چشم نرگس شد
طربسرای محبت کنون شود معمور
که طاق ابروی يار منش مهندس شد
شنبه، مرداد ۱۴، ۱۳۸۵
چهل سخن از خداوند سخن
چهل سخن از خداوند سخن
(1)
إغْتَنِمُوا الدُّعاَ عِنْدَ خَمْسَةِ مَواطِنَ: عِنْدَ قِرائَةِ الْقُرْآنِ، وَ عِنْدَ الاْ ذانِ، وَ عِنْدَ نُزُولِ الْغَيْثِ، وَ عِنْدَ الْتِقاِ الصَفَّيْنِ لِلشَّهادَةِ، وَ عِنْدَ دَعْوَةِ الْمَظْلُومِ، فَاِنَّهُ لَيْسَ لَها حِجابٌ دوُنَ الْعَرْشِ.
فرمود: پنج موقع را براى دعا و حاجت خواستن غنيمت شماريد:
موقع تلاوت قرآن ، موقع اذان ، موقع بارش باران ، موقع جنگ و جهاد - فى سبيل اللّه - موقع ناراحتى و آه كشيدن مظلوم .
در چنين موقعيت ها مانعى براى استجابت دعا نيست .
(2)
اَلْعِلْمُ وِراثَةٌ كَريمَةٌ، وَ الاْ دَبُ حُلَلٌ حِسانٌ، وَ الْفِكْرَةُ مِرآةٌ صافِيَةٌ، وَ الاْ عْتِذارُ مُنْذِرٌ ناصِحٌ، وَ كَفى بِكَ اَدَباً تَرْكُكَ ما كَرِهْتَهُ مِنْ غَيْرِكَ.
فرمود: علم ؛ ارثيه اى با ارزش ، و ادب ؛ زيورى نيكو، و انديشه ؛ آئينه اى صاف ، و پوزش خواستن ؛ هشدار دهنده اى دلسوز خواهد بود.
و براى با ادب بودنت همين بس كه آنچه براى خود دوست ندارى ، در حقّ ديگران روا نداشته باشى .
(3)
اَلْحَقُّ جَديدٌ وَ إ نْ طالَتِ الاْ يّامُ، وَ الْباطِلُ مَخْذُولٌ وَ إ نْ نَصَرَهُ اقْوامٌ.
فرمود: حقّ و حقيقت در تمام حالات جديد و تازه است گر چه مدّتى بر آن گذشته باشد.
و باطل هميشه پست و بى اساس است گر چه افراد بسيارى از آن حمايت كنند.
(4)
اَلدُّنْيا تُطْلَبُ لِثَلاثَةِ اشْيا: اَلْغِنى ، وَ الْعِزِّ، وَ الرّاحَةِ، فَمَنْ زَهِدَ فيها عَزَّ، وَ مَنْ قَنَعَ إ سْتَغْنى ، وَ مَنْ قَلَّ سَعْيُهُ إ سْتَراحَ.
فرمود: دنيا و اموال آن ، براى سه هدف دنبال مى شود: بى نيازى ، عزّت و شوكت ، آسايش و آسوده بودن .
هر كه زاهد باشد؛ عزيز و با شخصيّت است ، هر كه قانع باشد؛ بى نياز و غنى گردد، هر كه كمتر خود را در تلاش و زحمت قرار دهد؛ هميشه آسوده و در آسايش است .
(5)
لَوْ لاَ الدّينُ وَ التُّقى ، لَكُنْتُ ادْهَى الْعَرَبِ.
فرمود: چنانچه دين دارى و تقواى الهى نمى بود، هر آينه سياستمدارترين افراد بودم - ولى دين و تقوا مانع سياست بازى مى شود - .
(6)
اَلْمُلُوكُ حُكّامٌ عَلَى النّاسِ، وَ الْعِلْمُ حاكِمٌ عَلَيْهِمْ، وَ حَسْبُكَ مِنَ الْعِلْمِ انْ تَخْشَى اللّهَ، وَ حَسْبُكَ مِنَ الْجَهْلِ انْ تَعْجِبَ بِعِلْمِكَ.
فرمود: ملوك بر مردم حاكم هستند و علم بر تمامى ايشان حاكم خواهد بود، تو را در علم كافى است كه از خداوند ترسناك باشى ؛ و
به دانش و علم خود باليدن ، بهترين نشانه نادانى است .
(7)
ما مِنْ يَوْمٍ يَمُرُّ عَلَى ابْنِ آدَمٍ إ لاّ قالَ لَهُ ذلِكَ الْيَوْمُ: يَابْنَ آدَم انَا يَوُمٌ جَديدٌ وَ اناَ عَلَيْكَ شَهيدٌ.
فَقُلْ فيَّ خَيْراً، وَ اعْمَلْ فيَّ خَيْرَا، اشْهَدُ لَكَ بِهِ فِى الْقِيامَةِ، فَإ نَّكَ لَنْ تَرانى بَعْدَهُ ابَداً.
فرمود: هر روزى كه بر انسان وارد شود، گويد: من روز جديدى هستم ، من بر اعمال و گفتار تو شاهد مى باشم .
سعى كن سخن خوب و مفيد بگوئى ، كار خوب و نيك انجام دهى . من در روز قيامت شاهد اعمال و گفتار تو خواهم بود.
و بدان امروز كه پايان يابد ديگر مرا نخواهى ديد و قابل جبران نيست .
(8)
فِى الْمَرَضِ يُصيبُ الصَبيَّ، كَفّارَةٌ لِوالِدَيْهِ.
فرمود: مريضى كودك ، كفّاره گناهان پدر و مادرش مى باشد.
(9)
الزَّبيبُ يَشُدُّ الْقَلْبِ، وَ يُذْهِبُ بِالْمَرَضِ، وَ يُطْفِى ءُ الْحَرارَةَ، وَ يُطيِّبُ النَّفْسَ.
فرمود: خوردن مويز - كشمش سياه - قلب را تقويت ، مرض ها را برطرف ، و حرارت بدن را خاموش ، و روان را پاك مى گرداند.
(10)
أ طْعِمُوا صِبْيانَكُمُ الرُّمانَ، فَإ نَّهُ اَسْرَعُ لاِ لْسِنَتِهِمْ.
فرمود: به كودكان خود انار بخورانيد تا زبانشان بهتر و زودتر باز شود.
(11)
اطْرِقُوا اهاليكُمْ فى كُلِّ لَيْلَةِ جُمْعَةٍ بِشَيْءٍ مِنَ الْفاكِهَةِ، كَيْ يَفْرَحُوا بِالْجُمْعَةِ.
فرمود: در هر شب جمعه همراه با مقدارى ميوه - يا شيرينى ،... - بر اهل منزل و خانواده خود وارد شويد تا موجب شادمانى آن ها در جمعه گردد.
(12)
كُلُوا ما يَسْقُطُ مِنَ الْخوانِ فَإ نَّهُ شِفاٌ مِنْ كُلِّ داٍ بِإ ذْنِ اللّهِ عَزَّوَجَلَّ، لِمَنْ اَرادَ انْ يَسْتَشْفِيَ بِهِ.
فرمود: آنچه اطراف ظرف غذا و سفره مى ريزد جمع كنيد و بخوريد، كه همانا هركس آن ها را به قصد شفا ميل نمايد، به اذن حق تعالى شفاى تمام دردهاى او خواهد شد.
(13)
لا ينبغى للعبد ان يثق بخصلتين : العافية و الغنى ، بَيْنا تَراهُ مُعافاً اِذْ سَقُمَ، وَ بَيْنا تَراهُ غنيّاً إ ذِ افْتَقَرَ.
فرمود: سزاوار نيست كه بنده خدا، در دوران زندگى به دو خصوصيّت اعتماد كند و به آن دلبسته باشد: يكى عافيت و تندرستى و ديگرى ثروت و بى نيازى است .
زيرا چه بسا در حال صحّت و سلامتى مى باشد ولى ناگهان انواع مريضى ها بر او عارض مى گردد و يا آن كه در موقعيّت و امكانات خوبى است ، ناگهان فقير و بيچاره مى شود،
- پس بدانيم كه دنيا و تمام امكانات آن بى ارزش و بى وفا خواهد بود و تنها عمل صالح مفيد و سودبخش مى باشد - .
(14)
لِلْمُرائى ثَلاثُ عَلاماتٍ: يَكْسِلُ إ ذا كانَ وَحْدَهُ، وَ يَنْشطُ إ ذاكانَ فِى النّاسِ، وَ يَزيدُ فِى الْعَمَلِ إ ذا اُثْنِىَ عَلَيْهِ، وَ يَنْقُصُ إ ذا ذُمَّ.
فرمود: براى رياكار سه نشانه است : در تنهائى كسل و بى حال ، در بين مردم سرحال و بانشاط مى باشد.
هنگامى كه او را تمجيد و تعريف كنند خوب و زياد كار مى كند و اگر انتقاد شود سُستى و كم كارى مى كند.
(15)
اَوْحَى اللّهُ تَبارَكَ وَ تَعالى إ لى نَبيٍّ مِنَ الاْ نْبياِ: قُلْ لِقَوْمِكَ لا يَلْبِسُوا لِباسَ أ عْدائى ، وَ لا يَطْعَمُوا مَطاعِمَ أ عْدائى ، وَ لايَتَشَكَّلُوا بِمَش اكِلِ اعْدائى ، فَيَكُونُوا أ عْدائى .
فرمود: خداوند تبارك و تعالى بر يكى از پيامبرانش وحى فرستاد : به امّت خود بگو:
لباس دشمنان مرا نپوشند و غذاى دشمنان مرا ميل نكنند و هم شكل دشمنان من نگردند، وگرنه ايشان هم دشمن من خواهند بود.
(16)
اَلْعُقُولُ أ ئِمَّةُ الا فْكارِ، وَ الاْ فْكارُ أ ئِمَّةُ الْقُلُوبِ، وَ الْقُلُوبُ أ ئِمَّةُ الْحَواسِّ، وَ الْحَواسُّ أ ئِمَّةُ الاْ عْضاِ.
فرمود: عقل هر انسانى پيشواى فكر و انديشه اوست ؛ و فكر پيشواى قلب و درون او خواهد بود؛ و قلب پيشواى حوّاس پنج گانه مى باشد، و حوّاس پيشواى تمامى اعضا و جوارح است .
(17)
تَفَضَّلْ عَلى مَنْ شِئْتَ فَانْتَ اميرُهُ، وَ اسْتَغِْنِ عَمَّنْ شِئْتَ فَانْتَ نَظيرُهُ، وَ افْتَقِرْ إ لى مَنْ شِئْتَ فَانْتَ أ سيرُهُ.
فرمود: بر هر كه خواهى نيكى و احسان نما، تا رئيس و سرور او گردى ؛ و از هر كه خواهى بى نيازى جوى تا همانند او باشى .
و خود را نيازمند هر كه خواهى بدان - و از او تقاضاى كمك نما - تا اسير او گردى .
(18)
اعَزُّ الْعِزِّ الْعِلْمُ، لاِ نَّ بِهِ مَعْرِفَةُ الْمَعادِ وَ الْمَعاشِ، وَ أ ذَلُّ الذُّلِّ الْجَهْلُ، لاِ نَّ صاحِبَهُ اصَمُّ، ابْكَمٌ، اعْمى ، حَيْرانٌ.
فرمود: عزيزترين عزّت ها علم و كمال است ، براى اين كه شناخت معاد و تامين معاشِ انسان ، به وسيله آن انجام مى پذيرد.
و پست ترين ذلّت ها جهل و نادانى است ، زيرا كه صاحبش هميشه در كرى و لالى و كورى مى باشد و در تمام امور سرگردان خواهد بود.
(19)
جُلُوسُ ساعَةٍ عِنْدَ الْعُلَماِ احَبُّ إ لَى اللّهِ مِنْ عِبادَةِ الْفِ سَنَةٍ، وَ النَّظَرُ إ لَى الْعالِمِ أ حَبُّ إ لَى اللّهِ مِنْ إ عْتِكافِ سَنَةٍ فى بَيْتِ اللّهِ، وَ زيارَةُ الْعُلَماِ أ حَبُّ إ لَى اللّهِ تَعالى مِنْ سَبْعينَ طَوافاً
حَوْلَ الْبَيْتِ، وَ افْضَلُ مِنْ سَبْعينَ حَجَّةٍ وَ عُمْرَةٍ مَبْرُورَةٍ مَقْبُولَةٍ، وَ رَفَعَ اللّهُ تَعالى لَهُ سَبْعينَ دَرَجَةً، وَ أ نْزَلَ اللّهُ عَلَيْهِ الرَّحْمَةَ، وَ شَهِدَتْ لَهُ الْمَلائِكَةُ: انَّ الْجَنَّةَ وَ جَبَتْ لَهُ.
فرمود: يك ساعت در محضر علما نشستن - كه انسان را به مبدا و معاد آشنا سازند - از هزار سال عبادت نزد خداوند محبوب تر خواهد بود.
توجّه و نگاه به عالِم از إ عتكاف و يك سال عبادت - مستحبّى - در خانه خدا بهتر است .
زيارت و ديدار علما، نزد خداوند از هفتاد مرتبه طواف اطراف كعبه محبوب تر خواهد بود، و نيز افضل از هفتاد حجّ و عمره قبول شده مى باشد.
همچنين خداوند او را هفتاد مرحله ترفيعِ درجه مى دهد و رحمت و بركت خود را بر او نازل مى گرداند، و ملائكه شهادت مى دهند به اين كه او اهل بهشت است .
(20)
يَابْنَ آدَم ، لاتَحْمِلْ هَمَّ يَوْمِكَ الَّذى لَمْ يَاتِكَ عَلى يَوْمِكَ الَّذى أ نْتَ فيهِ، فَإ نْ يَكُنْ بَقِيَ مِنْ اجَلِكَ، فَإ نَّ اللّهَ فيهِ يَرْزُقُكَ.
فرمود: اى فرزند آدم ، غُصّه رزق و آذوقه آن روزى كه در پيش دارى و هنوز نيامده است نخور، زيرا چنانچه زنده بمانى و عمرت باقى باشد
خداوند متعال روزىِ آن روز را هم مى رساند.
(21)
قَدْرُ الرَّجُلِ عَلى قَدْرِ هِمَّتِهِ، وَ شُجاعَتُهُ عَلى قَدْرِ نَفَقَتِهِ، وَ صِداقَتُهُ عَلى قَدْرِ مُرُوَّتِهِ، وَ عِفَّتُهُ عَلى قَدْرِ غِيْرَتِهِ.
فرمود: ارزش هر انسانى به قدر همّت اوست ، و شجاعت و توان هر شخصى به مقدار گذشت و إ حسان اوست ، و درستكارى و صداقت او به قدر جوانمردى اوست
، و پاكدامنى و عفّت هر فرد به اندازه غيرت او خواهد بود.
(22)
مَنْ شَرِبَ مِنْ سُؤْرِ اخيهِ تَبَرُّكا بِهِ، خَلَقَ اللّهُ بَيْنَهُما مَلِكاً يَسْتَغْفِرُ لَهُما حَتّى تَقُومَ السّاعَةُ.
فرمود: كسى كه دهن خورده برادر مؤ منش را به عنوان تبرّك ميل نمايد، خداوند متعال ملكى را مامور مى گرداند تا براى آن دو نفر تا روز قيامت طلب آمرزش و مغفرت نمايد.
(23)
لاخَيْرَ فِى الدُّنْيا إ لاّ لِرَجُلَيْنِ: رَجَلٌ يَزْدادُ فى كُلِّ يَوْمٍ إ حْسانا، وَ رَجُلٌ يَتَدارَكُ ذَنْبَهُ بِالتَّوْبَةِ، وَ انّى لَهُ بِالتَّوْبَةِ، وَاللّه لَوْسَجَدَ حَتّى يَنْقَطِعَ عُنُقُهُ ما قَبِلَ اللّهُ مِنْهُ إ لاّ بِوِلايَتِنا اهْلِ الْبَيْتِ.
فرمود: خير و خوبى در دنيا وجود ندارد مگر براى دو دسته :
دسته اوّل آنان كه سعى نمايند در هر روز، نسبت به گذشته كار بهترى انجام دهند. دسته دوّم آنان كه نسبت به خطاها و گناهان گذشته خود پشيمان و سرافكنده گردند و توبه نمايند، و
توبه كسى پذيرفته نيست مگر آن كه با اعتقاد بر ولايت ما اهل بيت عصمت و طهارت باشد.
(24)
عَجِبْتُ لاِ بْنِ آدَمٍ، أ وَّلُهُ نُطْفَةٌ، وَ آخِرُهُ جيفَةٌ، وَ هُوَ قائِمٌ بَيْنَهُما وِعاٌ لِلْغائِطِ، ثُمَّ يَتَكَبَّرُ.
فرمود: تعجبّ مى كنم از كسى كه اوّلش قطره اى آب ترش شده و عاقبتش لاشه اى متعفّن - بد بو - خواهد بود و خود را ظرف فضولات قرار داده است ،
با اين حال تكبّر و بزرگ منشى هم مى نمايد.
(25)
إ يّاكُمْ وَ الدَّيْن ، فَإ نَّهُ هَمُّ بِاللَّيْلِ وَ ذُلُّ بِالنَّهارِ.
فرمود: از گرفتن نسيه و قرض ، خود را برهانيد، چون كه سبب غم و اندوه شبانه و ذلّت و خوارى در روز خواهد گشت .
(26)
إ نَّ الْعالِمَ الْكاتِمَ عِلْمَهُ يُبْعَثُ انْتَنَ اهْلِ الْقِيامَةِ، تَلْعَنُهُ كُلُّ دابَّةٍ مِنْ دَوابِّ الاْ رْضِ الصِّغارِ.
فرمود: آن عالم و دانشمندى كه علم خود را - در بيان حقايق - براى ديگران كتمان كند، روز قيامت با بدترين بوها محشور مى شود
و مورد نفرت و نفرين تمام موجودات قرار مى گيرد.
(27)
يا كُمَيْلُ، قُلِ الْحَقَّ عَلى كُلِّ حالٍ، وَوادِدِ الْمُتَّقينَ، وَاهْجُرِ الفاسِقينَ، وَجانِبِ المُنافِقينَ، وَلاتُصاحِبِ الخائِنينَ.
فرمود: در هر حالتى حقّ را بگو و مدافع آن باش ، دوستى و معاشرت با پرهيزگاران را ادامه ده ، و از فاسقين و معصيت كاران كناره گيرى كن ،
و از منافقان دورى و فرار كن ، و با خيانتكاران همراهى و هم نشينى منما.
(28)
فى وَصيَّتِهِ لِلْحَسَنِ عليه السلام : سَلْ عَنِ الرَّفي قِ قَبْلَ الطَّري قِ، وَعَنِ الْجارِ قَبْلَ الدّارِ.
ضمن سفارشى به فرزندش امام حسن عليه السلام فرمود:
پيش از آن كه بخواهى مسافرت بروى ، رفيق مناسب راه را جويا باش ، و پيش از آن كه منزلى را تهيّه كنى همسايگان را بررسى كن كه چگونه هستند.
(29)
اِعْجابُ الْمَرْءِ بِنَفْسِهِ دَليلٌ عَلى ضَعْفِ عَقْلِهِ.
فرمود: فخر كردن انسان به خودش ، نشانه كم عقلى او مى باشد.
(30)
ايُّهَا النّاسُ، إِيّاكُمْ وُحُبَّ الدُّنْيا، فَإِنَّها رَاْسُ كُلِّ خَطيئَةٍ، وَبابُ كُلِّ بَليَّةٍ، وَداعى كُلِّ رَزِيَّةٍ.
فرمود: اى گروه مردم ، نسبت به محبّت و علاقه به دنيا مواظب باشيد، چون كه علاقه و محبّت به دنيا اساس هر خطا و انحرافى است ،
و دروازه هر بلا و گرفتارى است ، و نزديك كننده هر فتنه و آشوب ؛ و نيز آورنده هر مصيبت و مشكلى است .
(31)
السُّكْرُ ارْبَعُ السُّكْراتِ: سُكْرُ الشَّرابِ، وَسُكْرُ الْمالِ، وَسُكْرُ النَّوْمِ، وَسُكْرُ الْمُلْكِ.
فرمود: مستى در چهار چيز است : مستى از شراب (و خمر)، مستى مال و ثروت ، مستى خواب ، مستى رياست و مقام .
(32)
اللِّسانُ سَبُعٌ إِنْ خُلِّيَ عَنْهُ عَقَرَ.
فرمود: زبان ، همچون درّنده اى است كه اگر آزاد باشد زخم و جراحت (سختى به جسم و ايمان ) خواهد زد.
(33)
يَوْمُ الْمَظْلُومِ عَلَى الظّالِمِ اشَدُّ مِنْ يَوْمِ الظّالِمِ عَلَى الْمَظْلُومِ.
فرمود: روز داد خواهى مظلوم بر عليه ظالم سخت تر است از روزى كه ظالم ستم بر مظلوم مى كند.
(34)
فِى الْقُرْآنِ نَبَاُ ما قَبْلَكُمْ، وَخَبَرُ ما بَعْدَكُمْ، وَحُكْمُ ما بَيْنِكُمْ.
فرمود: قرآن احوال گذشتگان ، و أ خبار آينده را در بردارد، و شرح وظايف شما را بيان كرده است .
(35)
نَزَلَ الْقُرْآنُ اثْلاثا، ثُلْثٌ فينا وَفى عَدُوِّنا، وَثُلْثٌ سُنَنٌ وَ امْثالٌ، وَثُلْثٌ فَرائِض وَاحْكامٌ.
فرمود: نزول قرآن بر سه قسمت است : يك قسمت آن درباره اهل بيت عصمت و طهارت : و دشمنان و مخالفان ايشان ؛ و قسمت ديگر آن ، اخلاقيّات و ضرب المثلها؛
و قسمت سوّم در بيان واجبات و احكام إ لهى مى باشد.
(36)
الْمُؤْمِنُ نَفْسُهُ مِنْهُ فى تَعَبٍ، وَالنّاسُ مِنْهُ فى راحَةٍ.
فرمود: مؤ من آن كسى است كه خود را به جهت رفاه مردم در زحمت بيندازد و ديگران از او در أ منيت و آسايش باشند.
(37)
كَتَبَ اللّهُ الْجِهادَ عَلَى الرِّجالِ وَالنِّساِ، فَجِهادُ الرَّجُلِ بَذْلُ مالِهِ وَنَفْسِهِ حَتّى يُقْتَلَ فى سَبيلِ اللّه ، وَجِهادُ الْمَرْئَةِ انْ تَصْبِرَ عَلى ماتَرى مِنْ اذى زَوْجِها وَغِيْرَتِهِ.
فرمود: خداوند جهاد را بر مردان و زنان لازم دانسته است . پس جهاد مرد، آن است كه از مال و جانش بگذرد تا جائى كه در راه خدا كشته و شهيد شود.
و جهاد زن آن است كه در مقابل زحمات و صدمات شوهر و بر غيرت و جوانمردى او صبر نمايد.
(38)
فى تَقَلُّبِ الاْ حْوالِ عُلِمَ جَواهِرُ الرِّجالِ.
فرمود: در تغيير و دگرگونى حالات و حوادث ، فطرت و حقيقت اشخاص شناخته مى شود.
(39)
إ نّ الْيَوْمَ عَمَلٌ وَلا حِسابَ، وَغَدا حِسابٌ وَلا عَمَل .
فرمود: امروزه - در دنيا - زحمت و فعاليّت ، بدون حساب است و فرداى قيامت ، حساب و بررسى اعمال و دريافت پاداش است .
(40)
إ تَّقُوا مَعَاصِيَ اللّهِ فِى الْخَلَواتِ فَإ نَّ الشّاهِدَ هُوَ الْحاكِم .
فرمود: دورى و اجتناب كنيد از معصيت هاى إ لهى ، حتّى در پنهانى ، پس به درستى كه خداوند شاهد اعمال و نيّات است ؛ و نيز او حاكم و قاضى خواهد بود.
(1)
إغْتَنِمُوا الدُّعاَ عِنْدَ خَمْسَةِ مَواطِنَ: عِنْدَ قِرائَةِ الْقُرْآنِ، وَ عِنْدَ الاْ ذانِ، وَ عِنْدَ نُزُولِ الْغَيْثِ، وَ عِنْدَ الْتِقاِ الصَفَّيْنِ لِلشَّهادَةِ، وَ عِنْدَ دَعْوَةِ الْمَظْلُومِ، فَاِنَّهُ لَيْسَ لَها حِجابٌ دوُنَ الْعَرْشِ.
فرمود: پنج موقع را براى دعا و حاجت خواستن غنيمت شماريد:
موقع تلاوت قرآن ، موقع اذان ، موقع بارش باران ، موقع جنگ و جهاد - فى سبيل اللّه - موقع ناراحتى و آه كشيدن مظلوم .
در چنين موقعيت ها مانعى براى استجابت دعا نيست .
(2)
اَلْعِلْمُ وِراثَةٌ كَريمَةٌ، وَ الاْ دَبُ حُلَلٌ حِسانٌ، وَ الْفِكْرَةُ مِرآةٌ صافِيَةٌ، وَ الاْ عْتِذارُ مُنْذِرٌ ناصِحٌ، وَ كَفى بِكَ اَدَباً تَرْكُكَ ما كَرِهْتَهُ مِنْ غَيْرِكَ.
فرمود: علم ؛ ارثيه اى با ارزش ، و ادب ؛ زيورى نيكو، و انديشه ؛ آئينه اى صاف ، و پوزش خواستن ؛ هشدار دهنده اى دلسوز خواهد بود.
و براى با ادب بودنت همين بس كه آنچه براى خود دوست ندارى ، در حقّ ديگران روا نداشته باشى .
(3)
اَلْحَقُّ جَديدٌ وَ إ نْ طالَتِ الاْ يّامُ، وَ الْباطِلُ مَخْذُولٌ وَ إ نْ نَصَرَهُ اقْوامٌ.
فرمود: حقّ و حقيقت در تمام حالات جديد و تازه است گر چه مدّتى بر آن گذشته باشد.
و باطل هميشه پست و بى اساس است گر چه افراد بسيارى از آن حمايت كنند.
(4)
اَلدُّنْيا تُطْلَبُ لِثَلاثَةِ اشْيا: اَلْغِنى ، وَ الْعِزِّ، وَ الرّاحَةِ، فَمَنْ زَهِدَ فيها عَزَّ، وَ مَنْ قَنَعَ إ سْتَغْنى ، وَ مَنْ قَلَّ سَعْيُهُ إ سْتَراحَ.
فرمود: دنيا و اموال آن ، براى سه هدف دنبال مى شود: بى نيازى ، عزّت و شوكت ، آسايش و آسوده بودن .
هر كه زاهد باشد؛ عزيز و با شخصيّت است ، هر كه قانع باشد؛ بى نياز و غنى گردد، هر كه كمتر خود را در تلاش و زحمت قرار دهد؛ هميشه آسوده و در آسايش است .
(5)
لَوْ لاَ الدّينُ وَ التُّقى ، لَكُنْتُ ادْهَى الْعَرَبِ.
فرمود: چنانچه دين دارى و تقواى الهى نمى بود، هر آينه سياستمدارترين افراد بودم - ولى دين و تقوا مانع سياست بازى مى شود - .
(6)
اَلْمُلُوكُ حُكّامٌ عَلَى النّاسِ، وَ الْعِلْمُ حاكِمٌ عَلَيْهِمْ، وَ حَسْبُكَ مِنَ الْعِلْمِ انْ تَخْشَى اللّهَ، وَ حَسْبُكَ مِنَ الْجَهْلِ انْ تَعْجِبَ بِعِلْمِكَ.
فرمود: ملوك بر مردم حاكم هستند و علم بر تمامى ايشان حاكم خواهد بود، تو را در علم كافى است كه از خداوند ترسناك باشى ؛ و
به دانش و علم خود باليدن ، بهترين نشانه نادانى است .
(7)
ما مِنْ يَوْمٍ يَمُرُّ عَلَى ابْنِ آدَمٍ إ لاّ قالَ لَهُ ذلِكَ الْيَوْمُ: يَابْنَ آدَم انَا يَوُمٌ جَديدٌ وَ اناَ عَلَيْكَ شَهيدٌ.
فَقُلْ فيَّ خَيْراً، وَ اعْمَلْ فيَّ خَيْرَا، اشْهَدُ لَكَ بِهِ فِى الْقِيامَةِ، فَإ نَّكَ لَنْ تَرانى بَعْدَهُ ابَداً.
فرمود: هر روزى كه بر انسان وارد شود، گويد: من روز جديدى هستم ، من بر اعمال و گفتار تو شاهد مى باشم .
سعى كن سخن خوب و مفيد بگوئى ، كار خوب و نيك انجام دهى . من در روز قيامت شاهد اعمال و گفتار تو خواهم بود.
و بدان امروز كه پايان يابد ديگر مرا نخواهى ديد و قابل جبران نيست .
(8)
فِى الْمَرَضِ يُصيبُ الصَبيَّ، كَفّارَةٌ لِوالِدَيْهِ.
فرمود: مريضى كودك ، كفّاره گناهان پدر و مادرش مى باشد.
(9)
الزَّبيبُ يَشُدُّ الْقَلْبِ، وَ يُذْهِبُ بِالْمَرَضِ، وَ يُطْفِى ءُ الْحَرارَةَ، وَ يُطيِّبُ النَّفْسَ.
فرمود: خوردن مويز - كشمش سياه - قلب را تقويت ، مرض ها را برطرف ، و حرارت بدن را خاموش ، و روان را پاك مى گرداند.
(10)
أ طْعِمُوا صِبْيانَكُمُ الرُّمانَ، فَإ نَّهُ اَسْرَعُ لاِ لْسِنَتِهِمْ.
فرمود: به كودكان خود انار بخورانيد تا زبانشان بهتر و زودتر باز شود.
(11)
اطْرِقُوا اهاليكُمْ فى كُلِّ لَيْلَةِ جُمْعَةٍ بِشَيْءٍ مِنَ الْفاكِهَةِ، كَيْ يَفْرَحُوا بِالْجُمْعَةِ.
فرمود: در هر شب جمعه همراه با مقدارى ميوه - يا شيرينى ،... - بر اهل منزل و خانواده خود وارد شويد تا موجب شادمانى آن ها در جمعه گردد.
(12)
كُلُوا ما يَسْقُطُ مِنَ الْخوانِ فَإ نَّهُ شِفاٌ مِنْ كُلِّ داٍ بِإ ذْنِ اللّهِ عَزَّوَجَلَّ، لِمَنْ اَرادَ انْ يَسْتَشْفِيَ بِهِ.
فرمود: آنچه اطراف ظرف غذا و سفره مى ريزد جمع كنيد و بخوريد، كه همانا هركس آن ها را به قصد شفا ميل نمايد، به اذن حق تعالى شفاى تمام دردهاى او خواهد شد.
(13)
لا ينبغى للعبد ان يثق بخصلتين : العافية و الغنى ، بَيْنا تَراهُ مُعافاً اِذْ سَقُمَ، وَ بَيْنا تَراهُ غنيّاً إ ذِ افْتَقَرَ.
فرمود: سزاوار نيست كه بنده خدا، در دوران زندگى به دو خصوصيّت اعتماد كند و به آن دلبسته باشد: يكى عافيت و تندرستى و ديگرى ثروت و بى نيازى است .
زيرا چه بسا در حال صحّت و سلامتى مى باشد ولى ناگهان انواع مريضى ها بر او عارض مى گردد و يا آن كه در موقعيّت و امكانات خوبى است ، ناگهان فقير و بيچاره مى شود،
- پس بدانيم كه دنيا و تمام امكانات آن بى ارزش و بى وفا خواهد بود و تنها عمل صالح مفيد و سودبخش مى باشد - .
(14)
لِلْمُرائى ثَلاثُ عَلاماتٍ: يَكْسِلُ إ ذا كانَ وَحْدَهُ، وَ يَنْشطُ إ ذاكانَ فِى النّاسِ، وَ يَزيدُ فِى الْعَمَلِ إ ذا اُثْنِىَ عَلَيْهِ، وَ يَنْقُصُ إ ذا ذُمَّ.
فرمود: براى رياكار سه نشانه است : در تنهائى كسل و بى حال ، در بين مردم سرحال و بانشاط مى باشد.
هنگامى كه او را تمجيد و تعريف كنند خوب و زياد كار مى كند و اگر انتقاد شود سُستى و كم كارى مى كند.
(15)
اَوْحَى اللّهُ تَبارَكَ وَ تَعالى إ لى نَبيٍّ مِنَ الاْ نْبياِ: قُلْ لِقَوْمِكَ لا يَلْبِسُوا لِباسَ أ عْدائى ، وَ لا يَطْعَمُوا مَطاعِمَ أ عْدائى ، وَ لايَتَشَكَّلُوا بِمَش اكِلِ اعْدائى ، فَيَكُونُوا أ عْدائى .
فرمود: خداوند تبارك و تعالى بر يكى از پيامبرانش وحى فرستاد : به امّت خود بگو:
لباس دشمنان مرا نپوشند و غذاى دشمنان مرا ميل نكنند و هم شكل دشمنان من نگردند، وگرنه ايشان هم دشمن من خواهند بود.
(16)
اَلْعُقُولُ أ ئِمَّةُ الا فْكارِ، وَ الاْ فْكارُ أ ئِمَّةُ الْقُلُوبِ، وَ الْقُلُوبُ أ ئِمَّةُ الْحَواسِّ، وَ الْحَواسُّ أ ئِمَّةُ الاْ عْضاِ.
فرمود: عقل هر انسانى پيشواى فكر و انديشه اوست ؛ و فكر پيشواى قلب و درون او خواهد بود؛ و قلب پيشواى حوّاس پنج گانه مى باشد، و حوّاس پيشواى تمامى اعضا و جوارح است .
(17)
تَفَضَّلْ عَلى مَنْ شِئْتَ فَانْتَ اميرُهُ، وَ اسْتَغِْنِ عَمَّنْ شِئْتَ فَانْتَ نَظيرُهُ، وَ افْتَقِرْ إ لى مَنْ شِئْتَ فَانْتَ أ سيرُهُ.
فرمود: بر هر كه خواهى نيكى و احسان نما، تا رئيس و سرور او گردى ؛ و از هر كه خواهى بى نيازى جوى تا همانند او باشى .
و خود را نيازمند هر كه خواهى بدان - و از او تقاضاى كمك نما - تا اسير او گردى .
(18)
اعَزُّ الْعِزِّ الْعِلْمُ، لاِ نَّ بِهِ مَعْرِفَةُ الْمَعادِ وَ الْمَعاشِ، وَ أ ذَلُّ الذُّلِّ الْجَهْلُ، لاِ نَّ صاحِبَهُ اصَمُّ، ابْكَمٌ، اعْمى ، حَيْرانٌ.
فرمود: عزيزترين عزّت ها علم و كمال است ، براى اين كه شناخت معاد و تامين معاشِ انسان ، به وسيله آن انجام مى پذيرد.
و پست ترين ذلّت ها جهل و نادانى است ، زيرا كه صاحبش هميشه در كرى و لالى و كورى مى باشد و در تمام امور سرگردان خواهد بود.
(19)
جُلُوسُ ساعَةٍ عِنْدَ الْعُلَماِ احَبُّ إ لَى اللّهِ مِنْ عِبادَةِ الْفِ سَنَةٍ، وَ النَّظَرُ إ لَى الْعالِمِ أ حَبُّ إ لَى اللّهِ مِنْ إ عْتِكافِ سَنَةٍ فى بَيْتِ اللّهِ، وَ زيارَةُ الْعُلَماِ أ حَبُّ إ لَى اللّهِ تَعالى مِنْ سَبْعينَ طَوافاً
حَوْلَ الْبَيْتِ، وَ افْضَلُ مِنْ سَبْعينَ حَجَّةٍ وَ عُمْرَةٍ مَبْرُورَةٍ مَقْبُولَةٍ، وَ رَفَعَ اللّهُ تَعالى لَهُ سَبْعينَ دَرَجَةً، وَ أ نْزَلَ اللّهُ عَلَيْهِ الرَّحْمَةَ، وَ شَهِدَتْ لَهُ الْمَلائِكَةُ: انَّ الْجَنَّةَ وَ جَبَتْ لَهُ.
فرمود: يك ساعت در محضر علما نشستن - كه انسان را به مبدا و معاد آشنا سازند - از هزار سال عبادت نزد خداوند محبوب تر خواهد بود.
توجّه و نگاه به عالِم از إ عتكاف و يك سال عبادت - مستحبّى - در خانه خدا بهتر است .
زيارت و ديدار علما، نزد خداوند از هفتاد مرتبه طواف اطراف كعبه محبوب تر خواهد بود، و نيز افضل از هفتاد حجّ و عمره قبول شده مى باشد.
همچنين خداوند او را هفتاد مرحله ترفيعِ درجه مى دهد و رحمت و بركت خود را بر او نازل مى گرداند، و ملائكه شهادت مى دهند به اين كه او اهل بهشت است .
(20)
يَابْنَ آدَم ، لاتَحْمِلْ هَمَّ يَوْمِكَ الَّذى لَمْ يَاتِكَ عَلى يَوْمِكَ الَّذى أ نْتَ فيهِ، فَإ نْ يَكُنْ بَقِيَ مِنْ اجَلِكَ، فَإ نَّ اللّهَ فيهِ يَرْزُقُكَ.
فرمود: اى فرزند آدم ، غُصّه رزق و آذوقه آن روزى كه در پيش دارى و هنوز نيامده است نخور، زيرا چنانچه زنده بمانى و عمرت باقى باشد
خداوند متعال روزىِ آن روز را هم مى رساند.
(21)
قَدْرُ الرَّجُلِ عَلى قَدْرِ هِمَّتِهِ، وَ شُجاعَتُهُ عَلى قَدْرِ نَفَقَتِهِ، وَ صِداقَتُهُ عَلى قَدْرِ مُرُوَّتِهِ، وَ عِفَّتُهُ عَلى قَدْرِ غِيْرَتِهِ.
فرمود: ارزش هر انسانى به قدر همّت اوست ، و شجاعت و توان هر شخصى به مقدار گذشت و إ حسان اوست ، و درستكارى و صداقت او به قدر جوانمردى اوست
، و پاكدامنى و عفّت هر فرد به اندازه غيرت او خواهد بود.
(22)
مَنْ شَرِبَ مِنْ سُؤْرِ اخيهِ تَبَرُّكا بِهِ، خَلَقَ اللّهُ بَيْنَهُما مَلِكاً يَسْتَغْفِرُ لَهُما حَتّى تَقُومَ السّاعَةُ.
فرمود: كسى كه دهن خورده برادر مؤ منش را به عنوان تبرّك ميل نمايد، خداوند متعال ملكى را مامور مى گرداند تا براى آن دو نفر تا روز قيامت طلب آمرزش و مغفرت نمايد.
(23)
لاخَيْرَ فِى الدُّنْيا إ لاّ لِرَجُلَيْنِ: رَجَلٌ يَزْدادُ فى كُلِّ يَوْمٍ إ حْسانا، وَ رَجُلٌ يَتَدارَكُ ذَنْبَهُ بِالتَّوْبَةِ، وَ انّى لَهُ بِالتَّوْبَةِ، وَاللّه لَوْسَجَدَ حَتّى يَنْقَطِعَ عُنُقُهُ ما قَبِلَ اللّهُ مِنْهُ إ لاّ بِوِلايَتِنا اهْلِ الْبَيْتِ.
فرمود: خير و خوبى در دنيا وجود ندارد مگر براى دو دسته :
دسته اوّل آنان كه سعى نمايند در هر روز، نسبت به گذشته كار بهترى انجام دهند. دسته دوّم آنان كه نسبت به خطاها و گناهان گذشته خود پشيمان و سرافكنده گردند و توبه نمايند، و
توبه كسى پذيرفته نيست مگر آن كه با اعتقاد بر ولايت ما اهل بيت عصمت و طهارت باشد.
(24)
عَجِبْتُ لاِ بْنِ آدَمٍ، أ وَّلُهُ نُطْفَةٌ، وَ آخِرُهُ جيفَةٌ، وَ هُوَ قائِمٌ بَيْنَهُما وِعاٌ لِلْغائِطِ، ثُمَّ يَتَكَبَّرُ.
فرمود: تعجبّ مى كنم از كسى كه اوّلش قطره اى آب ترش شده و عاقبتش لاشه اى متعفّن - بد بو - خواهد بود و خود را ظرف فضولات قرار داده است ،
با اين حال تكبّر و بزرگ منشى هم مى نمايد.
(25)
إ يّاكُمْ وَ الدَّيْن ، فَإ نَّهُ هَمُّ بِاللَّيْلِ وَ ذُلُّ بِالنَّهارِ.
فرمود: از گرفتن نسيه و قرض ، خود را برهانيد، چون كه سبب غم و اندوه شبانه و ذلّت و خوارى در روز خواهد گشت .
(26)
إ نَّ الْعالِمَ الْكاتِمَ عِلْمَهُ يُبْعَثُ انْتَنَ اهْلِ الْقِيامَةِ، تَلْعَنُهُ كُلُّ دابَّةٍ مِنْ دَوابِّ الاْ رْضِ الصِّغارِ.
فرمود: آن عالم و دانشمندى كه علم خود را - در بيان حقايق - براى ديگران كتمان كند، روز قيامت با بدترين بوها محشور مى شود
و مورد نفرت و نفرين تمام موجودات قرار مى گيرد.
(27)
يا كُمَيْلُ، قُلِ الْحَقَّ عَلى كُلِّ حالٍ، وَوادِدِ الْمُتَّقينَ، وَاهْجُرِ الفاسِقينَ، وَجانِبِ المُنافِقينَ، وَلاتُصاحِبِ الخائِنينَ.
فرمود: در هر حالتى حقّ را بگو و مدافع آن باش ، دوستى و معاشرت با پرهيزگاران را ادامه ده ، و از فاسقين و معصيت كاران كناره گيرى كن ،
و از منافقان دورى و فرار كن ، و با خيانتكاران همراهى و هم نشينى منما.
(28)
فى وَصيَّتِهِ لِلْحَسَنِ عليه السلام : سَلْ عَنِ الرَّفي قِ قَبْلَ الطَّري قِ، وَعَنِ الْجارِ قَبْلَ الدّارِ.
ضمن سفارشى به فرزندش امام حسن عليه السلام فرمود:
پيش از آن كه بخواهى مسافرت بروى ، رفيق مناسب راه را جويا باش ، و پيش از آن كه منزلى را تهيّه كنى همسايگان را بررسى كن كه چگونه هستند.
(29)
اِعْجابُ الْمَرْءِ بِنَفْسِهِ دَليلٌ عَلى ضَعْفِ عَقْلِهِ.
فرمود: فخر كردن انسان به خودش ، نشانه كم عقلى او مى باشد.
(30)
ايُّهَا النّاسُ، إِيّاكُمْ وُحُبَّ الدُّنْيا، فَإِنَّها رَاْسُ كُلِّ خَطيئَةٍ، وَبابُ كُلِّ بَليَّةٍ، وَداعى كُلِّ رَزِيَّةٍ.
فرمود: اى گروه مردم ، نسبت به محبّت و علاقه به دنيا مواظب باشيد، چون كه علاقه و محبّت به دنيا اساس هر خطا و انحرافى است ،
و دروازه هر بلا و گرفتارى است ، و نزديك كننده هر فتنه و آشوب ؛ و نيز آورنده هر مصيبت و مشكلى است .
(31)
السُّكْرُ ارْبَعُ السُّكْراتِ: سُكْرُ الشَّرابِ، وَسُكْرُ الْمالِ، وَسُكْرُ النَّوْمِ، وَسُكْرُ الْمُلْكِ.
فرمود: مستى در چهار چيز است : مستى از شراب (و خمر)، مستى مال و ثروت ، مستى خواب ، مستى رياست و مقام .
(32)
اللِّسانُ سَبُعٌ إِنْ خُلِّيَ عَنْهُ عَقَرَ.
فرمود: زبان ، همچون درّنده اى است كه اگر آزاد باشد زخم و جراحت (سختى به جسم و ايمان ) خواهد زد.
(33)
يَوْمُ الْمَظْلُومِ عَلَى الظّالِمِ اشَدُّ مِنْ يَوْمِ الظّالِمِ عَلَى الْمَظْلُومِ.
فرمود: روز داد خواهى مظلوم بر عليه ظالم سخت تر است از روزى كه ظالم ستم بر مظلوم مى كند.
(34)
فِى الْقُرْآنِ نَبَاُ ما قَبْلَكُمْ، وَخَبَرُ ما بَعْدَكُمْ، وَحُكْمُ ما بَيْنِكُمْ.
فرمود: قرآن احوال گذشتگان ، و أ خبار آينده را در بردارد، و شرح وظايف شما را بيان كرده است .
(35)
نَزَلَ الْقُرْآنُ اثْلاثا، ثُلْثٌ فينا وَفى عَدُوِّنا، وَثُلْثٌ سُنَنٌ وَ امْثالٌ، وَثُلْثٌ فَرائِض وَاحْكامٌ.
فرمود: نزول قرآن بر سه قسمت است : يك قسمت آن درباره اهل بيت عصمت و طهارت : و دشمنان و مخالفان ايشان ؛ و قسمت ديگر آن ، اخلاقيّات و ضرب المثلها؛
و قسمت سوّم در بيان واجبات و احكام إ لهى مى باشد.
(36)
الْمُؤْمِنُ نَفْسُهُ مِنْهُ فى تَعَبٍ، وَالنّاسُ مِنْهُ فى راحَةٍ.
فرمود: مؤ من آن كسى است كه خود را به جهت رفاه مردم در زحمت بيندازد و ديگران از او در أ منيت و آسايش باشند.
(37)
كَتَبَ اللّهُ الْجِهادَ عَلَى الرِّجالِ وَالنِّساِ، فَجِهادُ الرَّجُلِ بَذْلُ مالِهِ وَنَفْسِهِ حَتّى يُقْتَلَ فى سَبيلِ اللّه ، وَجِهادُ الْمَرْئَةِ انْ تَصْبِرَ عَلى ماتَرى مِنْ اذى زَوْجِها وَغِيْرَتِهِ.
فرمود: خداوند جهاد را بر مردان و زنان لازم دانسته است . پس جهاد مرد، آن است كه از مال و جانش بگذرد تا جائى كه در راه خدا كشته و شهيد شود.
و جهاد زن آن است كه در مقابل زحمات و صدمات شوهر و بر غيرت و جوانمردى او صبر نمايد.
(38)
فى تَقَلُّبِ الاْ حْوالِ عُلِمَ جَواهِرُ الرِّجالِ.
فرمود: در تغيير و دگرگونى حالات و حوادث ، فطرت و حقيقت اشخاص شناخته مى شود.
(39)
إ نّ الْيَوْمَ عَمَلٌ وَلا حِسابَ، وَغَدا حِسابٌ وَلا عَمَل .
فرمود: امروزه - در دنيا - زحمت و فعاليّت ، بدون حساب است و فرداى قيامت ، حساب و بررسى اعمال و دريافت پاداش است .
(40)
إ تَّقُوا مَعَاصِيَ اللّهِ فِى الْخَلَواتِ فَإ نَّ الشّاهِدَ هُوَ الْحاكِم .
فرمود: دورى و اجتناب كنيد از معصيت هاى إ لهى ، حتّى در پنهانى ، پس به درستى كه خداوند شاهد اعمال و نيّات است ؛ و نيز او حاكم و قاضى خواهد بود.
چهارشنبه، مرداد ۱۱، ۱۳۸۵
فاجعه قانا
بسم الله الرحمن الرحيم فاجعه سهمگين قانا دلهاي ما را لبريز از درد و اندوه كرده و ما و ديگر ملتهاي مسلمان همه آزادگان جهان را سوگوار و خشمگين ساخته است. آن كودكان معصوم ،آن تنهاي ضعيف و رنجور، آن دلهاي وحشت زده و كوچك به چه گناهي كشته شدند؟ دل آتش گرفته مادران و پدران آنان چرا بايد به دست صهيونيستهاي خونخوار و حاميان مست ومغرور آمريكايي، اين چنين كباب ميشد؟ بيست روز بمباران بيوفقه لبنان، بيست روز جنايت در حجم انبوه، ويرانسازي يك كشور و قتل عام غير نظاميان درآن، و فاجعهاي همچون كشتار قانا، از كدام پشتوانه منطق و استدلال برخوردار است كه دنياي مدعي تمدن و سازمان ملل و دولتها و سازمانهاي مدعي حقوق بشر ، اين گونه در برابر آن خونسرد و بيتفاوتند؟ دنياي اسلام تاكي بايد وجود سراپا فتنه و شر رژيم صهيونيستي را تحمل كند؟ دولتهاي اسلامي تاكي بايد دست آمريكاي جنگ افروز و مستكبر را در اين منطقه حساس بازبگذارند؟ آنچه در لبنان اتفاق افتاد حقوق بشر آمريكايي را براي همه معنا كرد و خاورميانهاي را كه دولت آمريكا در پي آن است، نشان داد. امروز براي همه روشن شده است كه تهاجم به لبنان، نقشهئي از پيش طراحي شده و اقدامي آمريكايي - صهيونيستي، به عنوان گامي اساسي در راه تسلط برخاورميانه و جهان اسلام بوده است. بوش و همكاران آمريكايي وي به همان اندازه در فجايع لبنان گنهكارند كه سران خبيث و روسياه رژيم صهيونيستي، و سكوت سازمان ملل و بيشتر دولتهاي غربي و حمايت برخي از دولتها هنچون دولت بدسابقه و بدنام انگليس ، آنان را نيز به اندازههاي مختلف در قضاوت امروز و فرداي بشريت و در مواخذه و عقوبت عظيم الهي، مسئول و شريك جرم ميسازد. امروز ملتهاي مسلمان بيش از هميشه از آمريكا متنفر و بر آن خشمگينند. دولتهاي آنان نيز حتي آنها كه ملاحظات سياسي، موجب محدوديت آنها است، از اين همه تعدي وقاحت آميز و مستكبرانه، بيزار و برآن معترضنند، رژيم آمريكا با حمايتش از جنايتها و جنايتكاران صهيونيست و باتجاوز آشكارش به حقوق ملتهاي مسلمان، بايد منتظر سيلي سخت و مشت كوبنده امت اسلامي باشد. ايستادگي ملت لبنان و مجاهدت قهرمانانه حزبه الله واقتدار برخاسته از ايمان و صبر و توكل آنان، نماد ديگري از بيداري دنياي اسلام و عزم راسخ آن در برابر دشمنيها و كين توزيها است. مشت پولادين جوانان مومن و شجاع و مظلوم لبناني، اكنون بر چهره زشت متجاوزان فرود آمده و شيشه غرور مستانه آنان را شكسته است. سياست راهبردي آمريكا، ايجاد ناامني و بحران و جنگ در اين منطقه است ، بدانند كه هر چه ناامني را گسترش دهند، ملتها را بر خود خشمگين تر و دنيا را براي خود ناامن تر خواهند كرد. رفتار و خوي تجاوزگرانه آمريكا و اسرائيل، روح مقاومت را بيش از پيش در دنياي اسلام زنده خواهد كرد و ارزش جهاد را براي آنان نمايانتر خواهد ساخت. دنياي اسلام و جوانان مسلمان در همه كشورهاي اسلامي بدانند كه راه مقابله با گرگ وحشي صهيونيزم و تجاوزگري شيطان بزرگ، جز مقاومت فداكارانه نيست، تسليم و انقياد در برابر دولتمردان ماجراجو و فتنهگر آمريكا، برطمع و جسارت آنان ميافزايد و كار را بر ملتها سختتر ميكند. اگر لبنان تسليم تجاوز اسرائيل و آمريكا ميشد و اگر جوانان مجاهد حزبالله و مردم مظلوم جنوب، رنج اين دفاع مقدس را به جان نميخريدند، محنتي بلند مدت و ذلتي روزافزون، همه ملت لبنان را تهديد ميكرد و ادامه اين روند تهاجمي تمام اين منطقه را در برمي گرفت. امروز حزبالله خط مقدم دفاع از امت اسلامي و همه ملتهاي اين منطقه است. براي دشمن صهيونيستي، دين و آئين و مسجد و كليسا و شيعه و سني فرق نمي كند. رژيمي است نژاد پرست و متجاوز و سفاك، اگر مانعي در راه خود نبيند از هيچ جنايتي به هر گروه و هر ملت روگردان نيست. ملتهاي منطقه و فرقههاي اسلامي و پيروان دينهاي مختلف در لبنان و در همه كشورهاي اسلامي بايد دستاتحاد به يكديگر دهند و نگذارند تفرقه آنان موجب قوت دشمن شود. ايران اسلامي مقاومت در برابر زورگوييها و تجاوزگريهاي آمريكا و شرارتهاي رژيم صهيونيستي را وظيفه خود ميداند و در كنار همه ملتهاي مظلوم به ويژه مردم عزيز لبنان و ملت مبارز فلسطين خواهد ايستاد. آمريكا كه با حمايت صريح خود از كشتار غيرنظاميان لبناني و مخالفت صريح با آتش بس در لبنان و كمك تسليحاتي و مالي و سياسي به متجاوزان صهيونيست، عملا مجرم صحنه اين فجايع بزرگ است، اكنون درصدد آن است كه با تحميل شرايط خود بر ملت و دولت لبنان، ظلمي مضاعف را بر آنان وارد آورد. بيشك آن ملت مقاوم و آن مجاهدان شجاع، زيربار چنين ظلمي نخواهند رفت و جز بر اساس مصالح خود تصميمي نخواهند گرفت. اينجانب مصائب وارد آمده بر ملت لبنان به ويژه فاجعه بزرگ قانا را به آن ملت عزيز و به مجاهدان نستوه و به برجستگان و مسوولان سياسي آن كشور تسليت ميگويم و همدردي ملت بزرگ ايران را با آنان اعلام ميكنم. سلام بر ملت لبنان، سلام بر حزبالله پيروز و سلام بر رهبر دلاور و مومن عربي سيد حسن نصرالله. قالالله تعالي: فاصبران وعدالله حق و لا يستخفنك الذين لا يوقنون... سيد علي خامنهاي دهم مرداد ۱۳۸۵
یکشنبه، مرداد ۰۸، ۱۳۸۵
دوشنبه، مرداد ۰۲، ۱۳۸۵
تقريب مذاهب اسلامي و همكاري با شمال آفريقا
به نام خدا
در آمدی بر
نقش تقريب مذاهب اسلامی در ارتباط و گسترش همكاري با شمال افريقا
سعيد معزالدين
باورها و گرايش هاي مشترك
باورهای دينی, نژاد, قوميت, تاريخ تمدن و فرهنگ, آداب و آيين های اجتماعی, موقعيت جغرافيايی و برخی ديگر از ويژگی های مشترک ، از جمله عواملی است که ملت ها را به يکديگر نزديک ساخته و به هم پيوند می دهد. باورها و گرايش های دينی مشترک از ساير عوامل مهم تر می باشد؛ بويژه که دين مقدس اسلام مرزهای جغرافيايی را در می نوردد و به عمق جان ها و وجدان ها نفوذ کرده و با شعار برادری و همبستگی اسلامی و شعور خودآگاهي و ضرورت همبستگي مسالمت آميز بر تعصبات کور ملی گرايی و قوم پرستی خط بطلان کشيده و ملت های مسلمان را به يکپارچگی و وحدت فرا می خواند.
همبستگي اسلامي
اسلام, امتياز طلبی قومی و برتری جويی نژادی را پوچ شمرده و به حکم آيه ی شريفه ی يا ايها الناس انا خلقناکم من ذکر و انثی و جعلناکم شعوباً و قبائل لتعارفوا ان اکرمکم عندالله اتقيکم تنها تقوای الهی را موجب کرامت انسان دانسته است و با تأکيد بر اصل اتحاد و پرهيز از تفرقه در آيه ی شريفه واعتصموا بحبل الله جمعياً و لاتفرقوا اعتصام به حبل المتين الهی را رمز پيروزی و رستگاری معرفی کرده و با فراخوانی به تعاون و همکاری در آيه ی شريفه تعاونوا علی البر و التقوی مسلمانان را به همکاری برای انجام خوبی ها و نيکی ها و تقوا و هدف های والا و الهی دعوت می کند.
همبستگی و تعاون و همکاری حول محور اسلام, اقتدار و عظمت مسلمانان, پيشرفت و توسعه ی کشورهای اسلامی را به دنبال خواهد داشت.
بنابراين, اسلام و نهادهای اساسی آن می تواند به عنوان بهترين ويژگی مشترک, راه های همکاری و پيشرفت پيروان آن را در سراسر جهان فراهم آورد. اين همان چيزی است که همواره دشمنان اسلام از آن هراس داشته اند. آن ها پيوسته در صدد ايجاد تفرقه بين پيروان مذاهب اسلامی بوده و هستند تا از اين رهگذر به مطامع شوم خويش و غارت منابع و معادن ملت های مسلمان دست يابند.
اعتقاد به خدای يگانه, کتاب واحد آسمانی( قرآن کريم) کعبه ی معظمه ( قبله ی واحد) پيامبر اسلام (ص) و بسياري از نقاط مشترک اصلی و فرعی در فقه و اصول و کلام و علوم قرآن, افق تابناک و راه روشن و چشم انداز اميدبخشی را برابر ديدگان ملت های مسلمان می گشايد تا با تمسک به حبل متين الهی و تلاش در راه تقريب مذاهب اسلامی راه های همکاری و توسعه و تعالی را هموارتر سازند.
در اين نوشتار کوتاه, ضرورت تقريب مذاهب و تلاش در راه گسترش همبستگی اسلامی به عنوان بهترين راهبرد و کوشش عملی و فرهنگی و کاربردی برای ايجاد زمينه های توسعه و همکاری توصيه می شود.
ويژگي هاي فرهنگي و علمي شمال آفريقا
موقعيت خاص جغرافيايی شمال آفريقا که شامل کشورهايی مهم با پيشينه ی تاريخی كهن و درخشان و تحولات و دگرگونی های فرهنگی, سياسی و اجتماعی می باشد, به اين نقطه از جهان ويژگی خاصی بخشيده و بر اهميت آن افزوده است. بيشتر ساکنان شمال آفريقا را مسلمانان تشکيل می دهند و دين مقدس اسلام به عنوان دين رسمی اين کشورها به شمار می رود.
برای مثال, در کشورهای تونس, ليبی, مصر و مراکش به ترتيب 4/99 , 97, 8/81, 7/98 درصد مسلمان سکونت دارند.
وجود مساجد مهم و تاريخی و مراکز علمی و فرهنگی در منطقه ی شمال آفريقا و موج فزاينده ی اسلام خواهی و علاقه ی شديد ملت های مسلمان به انقلاب اسلامی, همکاری و تعاون اين کشورها را به يکديگر و ساير کشورهای اسلامی, به ويژه جمهوری اسلامی ايران, در راه رشد و توسعه ی زمينه های فرهنگی ضروری می نمايد.
از آنجا که باورهای دينی و تبادل آرا و انديشه ها در عرصه ی فرهنگ و گرايش های علمی و معنوی و وجود مشترکات فراوان بين مذاهب موجود و برخی فرقه ها و طريقت ها به عنوان انگيزه ی مشترک و بستر مناسب برای گسترش روح همبستگی اسلامی راهگشای همکاری در ساير زمينه های سياسی, اقتصادی و اجتماعی خواهد بود, ضرورت پرداختن به مقوله ی ارزيابی نقاط مشترک مذاهب و تفاهم فکری و تقريب مذاهب اسلامی بيش از هر زمان احساس می شود.
از آن هنگام که بلال حبشی به برکت درخشش نور اسلام در سرزمين جاهلی حجاز از بردگی رهايی يافت و به شرافت مؤذن بودن رسول خدا (ص) نايل شد و پس از فتح مکه بر بام کعبه ندای توحيد سر داد, گويي, نماينده ای از قاره آفريقا ندای رهايی از يوغ بندگی خدايان زمين و رهايي از تفرقه و پراکندگی را سر می دهد. اين دعوت, گسترش يافت تا جايی که هم اکنون ديگر بار نغمه ی روح نواز وحدت, گوش دل و جان ساکنان اين مناطق را می نوازد و جوانان پرشور و آگاه شمال آفريقا خواهان اقتدار و اتحاد ملت های خويش و رويارويی با بيگانگان هستند. فرهنگ و ميراث گرانسنگ و کهن اسلامی در اين سرزمين گويای پيشينه ای ديرين و درخشان است. دانشگاه القرويين و زيتونيه در تونس, مرکز بسيار مهمی است که بسياری از انديشمندان اسلامی شمال آفريقا به ويژه از کشورهای تونس, الجزاير و مراکش, از آن فارغ التحصيل شده اند.
تلاش های شيخ عبدالعزيز النعالبی در 1920 ميلادی و غيرت دينی مردم آن سامان دست استعمار فرانسه را از اين کشور کوتاه کرد.
وجود مراکز علمی و دانشگاهی در مصر نيز شاهد اين مدعاست که فرهنگ و تمدن اسلامی در اين کشور رشد و نمو يافت و دانشکده ی دارالعلوم و دانشگاه عين شمس و دانشگاه اسکندريه از جمله مراکز علمی و تحقيقاتی است که بر اهميت توجه به دانش و آموزش و انديشه در مصر تأکيد می کند.
طلايه داران وحدت
متفکران گرانقدری همچون سيدجمال الدين اسدآبادی, سيدقطب, حسن البنا در برانگيختن احساس اسلامی مشترک دينی رهروان مذاهب نقش بسزايی داشته اند.
همچنين وجود شخصيت هايي چون علامه محمدتقی قمی در دارالتقريب مصر در کنار متفکران جهان اسلام مانند شيخ سليم بشری, علامه سيدشرف الدين و تأکيد آيت الله العظمی بروجردی بر تشويق عالمان مذاهب در تبادل آرا و انديشه ها, آگاهی از مبانی معيارهای فقهی اجتهادی مذاهب اسلامی و فتوای مشهور شيخ شلتوت در مورد جواز عمل به فقه جعفری و به رسميت شناختن مذهب تشيع و اعلام مذاهب خمسه اسلامی, بيش از پيش راه دستيابی به تقريب عملی را هموار ساخت.
حاصل بحث های مستمر عالمان متعهد و آگاه در دارالتقريب مصر شامل60 نسخه مجله ی رساله الاسلام شد که هر صاحب نظر و پژوهشگری با مطالعه ی آن به ژرفای بحث ها, روح برادری توأم با استدلال حاکم بر مقالات و سعه ی صدر و وسعت نظر نويسندگان آن پی می برد. و اکنون از آن ستارگان درخشان علم و معرفت به عنوان طلايه داران وحدت و روادالتقريب ( پيشگامان انديشه ی تقريب مذاهب اسلامي) ياد می کنيم.
با بررسی اجمالی موقعيت کنونی ملت های مسلمان در جهان به اين نکته ی مهم واقف می شويم که آيا با وجود مشترکات فراوان و وجود عواطف و احساسات همگون و پيشينه ی درخشان همکاری در زمينه های فرهنگی, امروز نيز می توان آن روزهای به ياد ماندنی را احيا کرد؟
در پاسخ به اين پرسش اساسی بايد گفت: آری, به برکت پيروزی انقلاب اسلامی و رهبری های حکيمانه امام راحل (ره) زمينه ی همکاری فرهنگی به ويژه در اين گونه مناطق بيش از هر زمان فراهم است و شايسته است كه عالمان مذاهب و مراکز و محافل علمی, حوزوی و دانشگاهی راه های دستيابی به همبستگی اسلامی را ارزيابی کرده با ايجاد ارتباط مستمر در راه گسترش علاقه و روابط فرهنگی و علمی کوشش نمايند.
در اينجا, به برخی عوامل و راه های رسيدن به اين مقصود اشاره می کنيم:
راه هاي عملي
- تلا ش در راه گسترش فرهنگ تقريب در حوزه و دانشگاه ؛
- ايجاد ارتباط مستمر بين مراکز علمی و فرهنگی و شخصيت های علاقه مند به تقريب مذاهب و فراهم آوردن زمينه های لازم تبادل نظريات و آرا و فتاوی انديشمندان مذاهب اسلامی؛
- کوشش در راه شناخت احساسات و عواطف مشترک و برانگيختن آن ها در جهت هدف های والای قرآنی و تحکيم مبانی اخوت و همبستگی اسلامی؛
- بررسی و شناخت وجوه اشتراک مذاهب و تقويت آن ها؛
- پرهيز از طرح مسائل اختلافی به ويژه به گونه ای که موجب تفرقه ی امت اسلامی نشود و در عرصه ی مسائل سياسی, رنگ صنفی, فرقه ای و قومی به خود نگيرد؛
- کوشش در راه ريشه يابی مسايل اختلافی برای طرح در کميسيون ها و محافل علمی؛
- تبيين آثار مثبت همبستگی اسلامی برای ملت های مسلمان؛
- ارزيابی علل پراکندگی و اختلاف مسلمانان و تبيين آثار شوم تفرقه و زيان های جبران ناپذيری که از اين رهگذر به جوامع اسلامی رسيده است؛
- درک ضرورت های زمان و پرداختن به حل مشکلات و کاستی های کنونی مسلمانان؛
- اتخاذ تدابير لازم, هماهنگ و منسجم فرهنگی و تبليغی در ارشاد و هدايت پيروان فرقه های استعماری و موضع گيری اصولی فرهنگی براساس معيارهای مشترک مذاهب اسلامی در برابر بدخواهان و دشمنان انديشه تقريبی؛
- تدريس علوم اسلامی مقارن و مقايسه ای در دانشگاه ها و مراکز علمی و حوزوی؛
- تبادل استاد و دانشجو و استفاده ی مؤثر از امکانات آموزشی و فرهنگی يکديگر؛
- برپايی اردوهای آموزشی, فرهنگی و تفريحی و سياحتی برای استادان, پژوهشگران و دانشجويان؛
- کوشش در راه احيا و حفظ ميراث فرهنگی مشترک اسلامی و دميدن روح هويت اصيل و پويای اسلامی به کالبد جوانان مسلمان و احيای شخصيت و باز يافتن توانايی و استعداد آن ها در بسيج همگانی گرايش به کسب آگاهی و معارف قرآنی و سيره ی نبوی, اقوال بزرگان دين و سنت و عترت پيامبر اکرم (ص)؛
- تشکيل کنفرانس ها, سمينارها و نشست های علمی و فرهنگی و برپايی همايش و گردهمايي انديشمندان مذاهب و عالمان و متفکران برای اتخاذ تدابير واحد و هماهنگ در توجيه و ارشاد ملت های مسلمان براي حفظ و توسعه ی روح همکاری و تعاون در راه توسعه و تعالی جوامع اسلامی؛
- انتشار کتاب و نشريه و ايجاد و گسترش وب سايت و نرم افزارهاي رايانه اي و امكانات الكترونيكي و گسترش و توسعه همکاری هاي رسانه ای و تبليغاتی؛
- تشويق دانشجويان و استادان به انتخاب موضوعات تقريبی برای تحقيق و پژوهش و پايان نامه های تحصيلی؛
- بهره وری مناسب از فن آوری نو در عرصه ی اطلاع رسانی و ايجاد سايت و پايگاه های اينترنتی؛
- برپايی مسابقات فرهنگی و علمی با موضوع های تقريبی و همبستگی مذاهب اسلامی؛
- ايجاد شبکه ی ويژه ی ماهواره ای برای توليد و پخش برنامه ها و بحث های تقريبی.
منابع: آرشيو مجمع جهاني تقريب مذاهب اسلامي و مجمع جهاني اهل بيت (ع)
در آمدی بر
نقش تقريب مذاهب اسلامی در ارتباط و گسترش همكاري با شمال افريقا
سعيد معزالدين
باورها و گرايش هاي مشترك
باورهای دينی, نژاد, قوميت, تاريخ تمدن و فرهنگ, آداب و آيين های اجتماعی, موقعيت جغرافيايی و برخی ديگر از ويژگی های مشترک ، از جمله عواملی است که ملت ها را به يکديگر نزديک ساخته و به هم پيوند می دهد. باورها و گرايش های دينی مشترک از ساير عوامل مهم تر می باشد؛ بويژه که دين مقدس اسلام مرزهای جغرافيايی را در می نوردد و به عمق جان ها و وجدان ها نفوذ کرده و با شعار برادری و همبستگی اسلامی و شعور خودآگاهي و ضرورت همبستگي مسالمت آميز بر تعصبات کور ملی گرايی و قوم پرستی خط بطلان کشيده و ملت های مسلمان را به يکپارچگی و وحدت فرا می خواند.
همبستگي اسلامي
اسلام, امتياز طلبی قومی و برتری جويی نژادی را پوچ شمرده و به حکم آيه ی شريفه ی يا ايها الناس انا خلقناکم من ذکر و انثی و جعلناکم شعوباً و قبائل لتعارفوا ان اکرمکم عندالله اتقيکم تنها تقوای الهی را موجب کرامت انسان دانسته است و با تأکيد بر اصل اتحاد و پرهيز از تفرقه در آيه ی شريفه واعتصموا بحبل الله جمعياً و لاتفرقوا اعتصام به حبل المتين الهی را رمز پيروزی و رستگاری معرفی کرده و با فراخوانی به تعاون و همکاری در آيه ی شريفه تعاونوا علی البر و التقوی مسلمانان را به همکاری برای انجام خوبی ها و نيکی ها و تقوا و هدف های والا و الهی دعوت می کند.
همبستگی و تعاون و همکاری حول محور اسلام, اقتدار و عظمت مسلمانان, پيشرفت و توسعه ی کشورهای اسلامی را به دنبال خواهد داشت.
بنابراين, اسلام و نهادهای اساسی آن می تواند به عنوان بهترين ويژگی مشترک, راه های همکاری و پيشرفت پيروان آن را در سراسر جهان فراهم آورد. اين همان چيزی است که همواره دشمنان اسلام از آن هراس داشته اند. آن ها پيوسته در صدد ايجاد تفرقه بين پيروان مذاهب اسلامی بوده و هستند تا از اين رهگذر به مطامع شوم خويش و غارت منابع و معادن ملت های مسلمان دست يابند.
اعتقاد به خدای يگانه, کتاب واحد آسمانی( قرآن کريم) کعبه ی معظمه ( قبله ی واحد) پيامبر اسلام (ص) و بسياري از نقاط مشترک اصلی و فرعی در فقه و اصول و کلام و علوم قرآن, افق تابناک و راه روشن و چشم انداز اميدبخشی را برابر ديدگان ملت های مسلمان می گشايد تا با تمسک به حبل متين الهی و تلاش در راه تقريب مذاهب اسلامی راه های همکاری و توسعه و تعالی را هموارتر سازند.
در اين نوشتار کوتاه, ضرورت تقريب مذاهب و تلاش در راه گسترش همبستگی اسلامی به عنوان بهترين راهبرد و کوشش عملی و فرهنگی و کاربردی برای ايجاد زمينه های توسعه و همکاری توصيه می شود.
ويژگي هاي فرهنگي و علمي شمال آفريقا
موقعيت خاص جغرافيايی شمال آفريقا که شامل کشورهايی مهم با پيشينه ی تاريخی كهن و درخشان و تحولات و دگرگونی های فرهنگی, سياسی و اجتماعی می باشد, به اين نقطه از جهان ويژگی خاصی بخشيده و بر اهميت آن افزوده است. بيشتر ساکنان شمال آفريقا را مسلمانان تشکيل می دهند و دين مقدس اسلام به عنوان دين رسمی اين کشورها به شمار می رود.
برای مثال, در کشورهای تونس, ليبی, مصر و مراکش به ترتيب 4/99 , 97, 8/81, 7/98 درصد مسلمان سکونت دارند.
وجود مساجد مهم و تاريخی و مراکز علمی و فرهنگی در منطقه ی شمال آفريقا و موج فزاينده ی اسلام خواهی و علاقه ی شديد ملت های مسلمان به انقلاب اسلامی, همکاری و تعاون اين کشورها را به يکديگر و ساير کشورهای اسلامی, به ويژه جمهوری اسلامی ايران, در راه رشد و توسعه ی زمينه های فرهنگی ضروری می نمايد.
از آنجا که باورهای دينی و تبادل آرا و انديشه ها در عرصه ی فرهنگ و گرايش های علمی و معنوی و وجود مشترکات فراوان بين مذاهب موجود و برخی فرقه ها و طريقت ها به عنوان انگيزه ی مشترک و بستر مناسب برای گسترش روح همبستگی اسلامی راهگشای همکاری در ساير زمينه های سياسی, اقتصادی و اجتماعی خواهد بود, ضرورت پرداختن به مقوله ی ارزيابی نقاط مشترک مذاهب و تفاهم فکری و تقريب مذاهب اسلامی بيش از هر زمان احساس می شود.
از آن هنگام که بلال حبشی به برکت درخشش نور اسلام در سرزمين جاهلی حجاز از بردگی رهايی يافت و به شرافت مؤذن بودن رسول خدا (ص) نايل شد و پس از فتح مکه بر بام کعبه ندای توحيد سر داد, گويي, نماينده ای از قاره آفريقا ندای رهايی از يوغ بندگی خدايان زمين و رهايي از تفرقه و پراکندگی را سر می دهد. اين دعوت, گسترش يافت تا جايی که هم اکنون ديگر بار نغمه ی روح نواز وحدت, گوش دل و جان ساکنان اين مناطق را می نوازد و جوانان پرشور و آگاه شمال آفريقا خواهان اقتدار و اتحاد ملت های خويش و رويارويی با بيگانگان هستند. فرهنگ و ميراث گرانسنگ و کهن اسلامی در اين سرزمين گويای پيشينه ای ديرين و درخشان است. دانشگاه القرويين و زيتونيه در تونس, مرکز بسيار مهمی است که بسياری از انديشمندان اسلامی شمال آفريقا به ويژه از کشورهای تونس, الجزاير و مراکش, از آن فارغ التحصيل شده اند.
تلاش های شيخ عبدالعزيز النعالبی در 1920 ميلادی و غيرت دينی مردم آن سامان دست استعمار فرانسه را از اين کشور کوتاه کرد.
وجود مراکز علمی و دانشگاهی در مصر نيز شاهد اين مدعاست که فرهنگ و تمدن اسلامی در اين کشور رشد و نمو يافت و دانشکده ی دارالعلوم و دانشگاه عين شمس و دانشگاه اسکندريه از جمله مراکز علمی و تحقيقاتی است که بر اهميت توجه به دانش و آموزش و انديشه در مصر تأکيد می کند.
طلايه داران وحدت
متفکران گرانقدری همچون سيدجمال الدين اسدآبادی, سيدقطب, حسن البنا در برانگيختن احساس اسلامی مشترک دينی رهروان مذاهب نقش بسزايی داشته اند.
همچنين وجود شخصيت هايي چون علامه محمدتقی قمی در دارالتقريب مصر در کنار متفکران جهان اسلام مانند شيخ سليم بشری, علامه سيدشرف الدين و تأکيد آيت الله العظمی بروجردی بر تشويق عالمان مذاهب در تبادل آرا و انديشه ها, آگاهی از مبانی معيارهای فقهی اجتهادی مذاهب اسلامی و فتوای مشهور شيخ شلتوت در مورد جواز عمل به فقه جعفری و به رسميت شناختن مذهب تشيع و اعلام مذاهب خمسه اسلامی, بيش از پيش راه دستيابی به تقريب عملی را هموار ساخت.
حاصل بحث های مستمر عالمان متعهد و آگاه در دارالتقريب مصر شامل60 نسخه مجله ی رساله الاسلام شد که هر صاحب نظر و پژوهشگری با مطالعه ی آن به ژرفای بحث ها, روح برادری توأم با استدلال حاکم بر مقالات و سعه ی صدر و وسعت نظر نويسندگان آن پی می برد. و اکنون از آن ستارگان درخشان علم و معرفت به عنوان طلايه داران وحدت و روادالتقريب ( پيشگامان انديشه ی تقريب مذاهب اسلامي) ياد می کنيم.
با بررسی اجمالی موقعيت کنونی ملت های مسلمان در جهان به اين نکته ی مهم واقف می شويم که آيا با وجود مشترکات فراوان و وجود عواطف و احساسات همگون و پيشينه ی درخشان همکاری در زمينه های فرهنگی, امروز نيز می توان آن روزهای به ياد ماندنی را احيا کرد؟
در پاسخ به اين پرسش اساسی بايد گفت: آری, به برکت پيروزی انقلاب اسلامی و رهبری های حکيمانه امام راحل (ره) زمينه ی همکاری فرهنگی به ويژه در اين گونه مناطق بيش از هر زمان فراهم است و شايسته است كه عالمان مذاهب و مراکز و محافل علمی, حوزوی و دانشگاهی راه های دستيابی به همبستگی اسلامی را ارزيابی کرده با ايجاد ارتباط مستمر در راه گسترش علاقه و روابط فرهنگی و علمی کوشش نمايند.
در اينجا, به برخی عوامل و راه های رسيدن به اين مقصود اشاره می کنيم:
راه هاي عملي
- تلا ش در راه گسترش فرهنگ تقريب در حوزه و دانشگاه ؛
- ايجاد ارتباط مستمر بين مراکز علمی و فرهنگی و شخصيت های علاقه مند به تقريب مذاهب و فراهم آوردن زمينه های لازم تبادل نظريات و آرا و فتاوی انديشمندان مذاهب اسلامی؛
- کوشش در راه شناخت احساسات و عواطف مشترک و برانگيختن آن ها در جهت هدف های والای قرآنی و تحکيم مبانی اخوت و همبستگی اسلامی؛
- بررسی و شناخت وجوه اشتراک مذاهب و تقويت آن ها؛
- پرهيز از طرح مسائل اختلافی به ويژه به گونه ای که موجب تفرقه ی امت اسلامی نشود و در عرصه ی مسائل سياسی, رنگ صنفی, فرقه ای و قومی به خود نگيرد؛
- کوشش در راه ريشه يابی مسايل اختلافی برای طرح در کميسيون ها و محافل علمی؛
- تبيين آثار مثبت همبستگی اسلامی برای ملت های مسلمان؛
- ارزيابی علل پراکندگی و اختلاف مسلمانان و تبيين آثار شوم تفرقه و زيان های جبران ناپذيری که از اين رهگذر به جوامع اسلامی رسيده است؛
- درک ضرورت های زمان و پرداختن به حل مشکلات و کاستی های کنونی مسلمانان؛
- اتخاذ تدابير لازم, هماهنگ و منسجم فرهنگی و تبليغی در ارشاد و هدايت پيروان فرقه های استعماری و موضع گيری اصولی فرهنگی براساس معيارهای مشترک مذاهب اسلامی در برابر بدخواهان و دشمنان انديشه تقريبی؛
- تدريس علوم اسلامی مقارن و مقايسه ای در دانشگاه ها و مراکز علمی و حوزوی؛
- تبادل استاد و دانشجو و استفاده ی مؤثر از امکانات آموزشی و فرهنگی يکديگر؛
- برپايی اردوهای آموزشی, فرهنگی و تفريحی و سياحتی برای استادان, پژوهشگران و دانشجويان؛
- کوشش در راه احيا و حفظ ميراث فرهنگی مشترک اسلامی و دميدن روح هويت اصيل و پويای اسلامی به کالبد جوانان مسلمان و احيای شخصيت و باز يافتن توانايی و استعداد آن ها در بسيج همگانی گرايش به کسب آگاهی و معارف قرآنی و سيره ی نبوی, اقوال بزرگان دين و سنت و عترت پيامبر اکرم (ص)؛
- تشکيل کنفرانس ها, سمينارها و نشست های علمی و فرهنگی و برپايی همايش و گردهمايي انديشمندان مذاهب و عالمان و متفکران برای اتخاذ تدابير واحد و هماهنگ در توجيه و ارشاد ملت های مسلمان براي حفظ و توسعه ی روح همکاری و تعاون در راه توسعه و تعالی جوامع اسلامی؛
- انتشار کتاب و نشريه و ايجاد و گسترش وب سايت و نرم افزارهاي رايانه اي و امكانات الكترونيكي و گسترش و توسعه همکاری هاي رسانه ای و تبليغاتی؛
- تشويق دانشجويان و استادان به انتخاب موضوعات تقريبی برای تحقيق و پژوهش و پايان نامه های تحصيلی؛
- بهره وری مناسب از فن آوری نو در عرصه ی اطلاع رسانی و ايجاد سايت و پايگاه های اينترنتی؛
- برپايی مسابقات فرهنگی و علمی با موضوع های تقريبی و همبستگی مذاهب اسلامی؛
- ايجاد شبکه ی ويژه ی ماهواره ای برای توليد و پخش برنامه ها و بحث های تقريبی.
منابع: آرشيو مجمع جهاني تقريب مذاهب اسلامي و مجمع جهاني اهل بيت (ع)
یکشنبه، مرداد ۰۱، ۱۳۸۵
نصرالله نماد مقاومت
نصر الله نماد مقاومت
شرم الشيخ كوفه است وجنوب، نينوا!دارد جنوب شبيه كربلا مي شود مديترانه، فرات است فرات، عباي توست!براي اين همه زخمي براي اين همه بي كفن تنها رداي مهربان تو مانده است!وگرنه اين سران دشداشههاشان را پرچم صلح كردند و فروختندشايد اگر نبود نفت ميجنگيدندديروز، ذوالفقار را با قطعنامهها تاق زدند امروز منتظرند كه از قطعنامهها زمين و نان فرشته و غلمان ببارد!باريد!و قطعنامه همين بمبي ست كه دارد ميبارد!جنوب غرق خون است و غزه آهوي زخمي تو تنها مانده اي نصرالله!در خيبري به نام جنوبو هواپيماها دارند خندق مي كنند و كودكان زخمي تشنه اندتو رفته اي از شريعه آب بياوري در برابر چشم اين همه ماهواره جاسوسياوضاع روزگار بد نيست از سران عرب يكي با شمشيري از طلا بر كمردارد ريشش را خضاب ميكند ويكيهميشه در مواقع حساس به سجده ميرود شيخ فلانتا دشداشه را عوض كند شيخ الرشيد تا سان ببيند از برابر عكسششاه كوچك تا برگردد از تعطيلات آمريكاييدير خواهد شدنماد ارتش عربي پليس مصراست كه همچنان حمله مي كند به الازهر!جان بولتون دارد پارس ميكند در سازمان ملل!تنها تو مانده اي نصرالله!پس شمشير را پس بگير و اسب را پس بگير و شريعه را پس بگير و غيرت عربي را پس بگيركه پادشاهان عربشيهه اسبان مردهاند!
علي رضا قزوه
شرم الشيخ كوفه است وجنوب، نينوا!دارد جنوب شبيه كربلا مي شود مديترانه، فرات است فرات، عباي توست!براي اين همه زخمي براي اين همه بي كفن تنها رداي مهربان تو مانده است!وگرنه اين سران دشداشههاشان را پرچم صلح كردند و فروختندشايد اگر نبود نفت ميجنگيدندديروز، ذوالفقار را با قطعنامهها تاق زدند امروز منتظرند كه از قطعنامهها زمين و نان فرشته و غلمان ببارد!باريد!و قطعنامه همين بمبي ست كه دارد ميبارد!جنوب غرق خون است و غزه آهوي زخمي تو تنها مانده اي نصرالله!در خيبري به نام جنوبو هواپيماها دارند خندق مي كنند و كودكان زخمي تشنه اندتو رفته اي از شريعه آب بياوري در برابر چشم اين همه ماهواره جاسوسياوضاع روزگار بد نيست از سران عرب يكي با شمشيري از طلا بر كمردارد ريشش را خضاب ميكند ويكيهميشه در مواقع حساس به سجده ميرود شيخ فلانتا دشداشه را عوض كند شيخ الرشيد تا سان ببيند از برابر عكسششاه كوچك تا برگردد از تعطيلات آمريكاييدير خواهد شدنماد ارتش عربي پليس مصراست كه همچنان حمله مي كند به الازهر!جان بولتون دارد پارس ميكند در سازمان ملل!تنها تو مانده اي نصرالله!پس شمشير را پس بگير و اسب را پس بگير و شريعه را پس بگير و غيرت عربي را پس بگيركه پادشاهان عربشيهه اسبان مردهاند!
علي رضا قزوه
شنبه، تیر ۲۴، ۱۳۸۵
یکشنبه، تیر ۱۱، ۱۳۸۵
فاطمیه !
فاطمیه
اين روزها كوچه، خيابانهاي ايران، عطر و بوي فاطميه دارد و بنا بر سنت ديرينه ايرانيان دوستدار خاندان رسول خدا(ص)، هنوز هم روضههاي فاطميه برپاست. زنده نگه داشتن ياد مظلوميتهاي بانوي دو عالم، تحفهاي نيست كه تازه به اين ديار رسيده باشد، بلكه سالها و قرنهاست كه شيعيان، خود را موظف به برپايي عزاي حضرت صديقه طاهره(س) ميدانند. با اين حال، به نظر ميرسد، در سالهاي اخير به طرز محسوسي، اين عزاداري آشكارتر، عريانتر و پرطمطراقتر شده است؛ امري كه بايد در چرايي آن انديشيد و درباره انگيزه آن، كنكاش كرد. براي واكاوي درست مطلب، بايد به اصل مصايب حضرت زهرا(س) توجه نمود. دختر پيامبر(ص)، به همان دليل كه دختر پيامبر(ص) بود، از چند ناحيه دستخوش مظلوميت بود كه تنها يك بعد آن، آسيبها و لطمات وارده به جسم شريف ايشان است كه در ذكر مصيبتهاي ايشان، بيش از همه مورد توجه قرار ميگيرد، اما آنچه بيش از اينها، زهراي مرضيه(س) را آزار ميداد، به گفته خودشان، از دست دادن وجود پيامبر(ص) و ظلمي بود كه بر ولي خدا و همسرشان ميرفت (فقد النبي و ظلم الوصي). با اين حال، مظلوميت واقعي فاطمه(س) آنجا بود كه به دليل شرايط آن روزگار و نيز عدم درك مردم آن دوران، نميتوانست آشكارا بر مصايب خود بگريد. اينكه زهراي اطهر(س)، جراحات خود را از همسرش اميرالمؤمنين(ع) هم مخفي ميكرد، طبعا به دليل علاقه شديد به ايشان و خودداري از افزودن بر غمهاي امام استخوان در گلو و خار در چشم زمان بود، اما شرايط جامعه به دختر پيامبر(ص) امكان گريستن بر پدر بزرگوارش را هم نميداد و از همين رو، زماني كه اهل مدينه، مصيبت مرگ زهرا(س) را درك نميكردند، او ناچار بود، در منتهااليه بقيع در «بيتالاحزان» سوگواري كند. البته اين مظلوميت، پس از شهادت هم با صديقه طاهره ماند، به گونهاي كه قبر ايشان مخفي ماند و سوگوراي كودكان معصوم وي نيز مخفيانه و شبانه بود. اينكه علت اين مظلوميت و خفا چه بوده، به واكاوي بيشتري احتياج دارد، اما با درك ابتدايي نگارنده، ميتوان به شرايط آن روز جامعه مسلمانان و لزوم حفظ وحدت، در كنار پيچيدگي مسير اعتراض دخت پيامبر(ص) به عنوان دلايل آن اشاره كرد. بيش از همه، مقايسه حركت حضرت زهرا(س) كه نخستين حركت اعتراضي شيعه بود، با قيام نيم قرن بعد فرزندش حسينبنعلي(ع) ميتواند، تفاوت اين دو حركت را روشن نمايد.امام حسين(ع) كه قيامش براي نجات اصل دين بود، تقريبا از همه ابزارها براي هرچه آشكار كردن نهضت خود استفاده كرد. ايشان از مدينه به مكه و از آنجا به كوفه، فرسنگها را پيمود و همه جا مخالفت خود را با حكومتي كه اصل دين را مورد تهديد قرار داده بود، فرياد زد. به همراه بردن دهها زن و كودك و نيمهكاره رها كردن حج بيتالله، از اقدامات منحصر به فردي بود كه امام حسين(ع) انجام داد و به اين ترتيب، باعث شد تا در جامعه آن روز در ابعاد گستردهاي جلب توجه كند. با اين حال، صديقه طاهره(س) كه براي توجه دادن مردم به مفهوم ولايت و وصايت پيامبر(ص) به پا خاسته بود، براي ضربه نخوردن اصل دين، به شيوهاي دقيق، پر رمز و راز و مظلومانه و مخفيانه روي آورد و بذري از بغض در گلوي مبارك خود را در تاريخ كاشت كه امروز نيز پس از 1400 سال سينه شيعيان حضرتش را ميشكافد. قبر مخفي دختر پيامبر(س) هرچند ساكت و بيصداست، اما با سكوت خود، چنان اعتراض بلندي را فرياد ميزند كه پيروان ايشان را پس از گذشت قرنها در هم ميشكند و راه را به آنان نشان ميدهد. اما پرسش اينجاست كه آيا پيروان زهراي مرضيه(س)، نبايد به شيوه سوگواري و اعتراض سرور خود پايبند باشند و آيا شرايط كنوني جامعه و جهان اسلام، اشتراكاتي با مدينه زمان حضرت زهرا(س) ندارد؟هماكنون در كنار جريان اصيل، دو رويكرد افراطي و تفريطي هم در جامعه ديده ميشود: رويكرد نخست، معتقد است، براي حفظ وحدت در جهان اسلام، بايد عزاي فاطمه(س) را از ياد برد و به آن نپرداخت و برخي از آنان كه در اين مسير تندرويهاي بيشتري هم كردهاند، حتي منكر برخي حقايق تاريخي شده و در شهادت بانوي دو عالم، تشكيك ميكنند! رويكرد دومي هم در جامعه به چشم ميخورد كه در آن براي بزرگداشت عزاي حضرت زهرا(س)، علاوه بر ذكر مصيبت آن حضرت، به نقل برخي موارد نامطمئن، موهومات و حتي جعليات نيز پرداخته ميشود و به مواردي كه ميتواند، منجر به خدشهدار شدن وحدت مسلمانان شود، نيز آشكارا و بيپرده دامن زده ميشود. هرچند ممكن است، بيشتر اين گروه با صفاي دل و خلوص نسبت به اهل بيت(ع) چنين كارهايي انجام دهند، اما پرسش اينجاست كه آيا اين شيوه و بيش از حد علني كردن برخي موارد در عزاي دخت پيامبر(ص) با مصالحي كه خود ايشان به آن پايبند بودند، سازگاري دارد؟به نظر ميآيد، رگههايي از اين دو رويكرد افراطي و تفريطي، در متفكران، خطبا، ذاكران، مسئولان و به ويژه مسئولان فرهنگي و اصحاب رسانه و صداوسيما وجود دارد كه بايد پرسيد، چه ميزان با مختصات حركت فاطمه زهرا(س) مطابقت دارد؟ نكته آخر آن كه مسلم سرسلسله پيروان و عاشقان زهراي مرضيه(س) در قرن حاضر، فرزند ايشان، امام خميني بود كه علاوه بر مقام عصمت، قايل به سخن گفتن جبرائيل(ع) با حضرت زهرا(س) در دوران غمبار پس از پدرشان بودند. با اين حال بايد پرسيد كه مشي امام در عزاداري حضرت صديقه كبري(س) چگونه بود؟
منبع : بازتاب
اين روزها كوچه، خيابانهاي ايران، عطر و بوي فاطميه دارد و بنا بر سنت ديرينه ايرانيان دوستدار خاندان رسول خدا(ص)، هنوز هم روضههاي فاطميه برپاست. زنده نگه داشتن ياد مظلوميتهاي بانوي دو عالم، تحفهاي نيست كه تازه به اين ديار رسيده باشد، بلكه سالها و قرنهاست كه شيعيان، خود را موظف به برپايي عزاي حضرت صديقه طاهره(س) ميدانند. با اين حال، به نظر ميرسد، در سالهاي اخير به طرز محسوسي، اين عزاداري آشكارتر، عريانتر و پرطمطراقتر شده است؛ امري كه بايد در چرايي آن انديشيد و درباره انگيزه آن، كنكاش كرد. براي واكاوي درست مطلب، بايد به اصل مصايب حضرت زهرا(س) توجه نمود. دختر پيامبر(ص)، به همان دليل كه دختر پيامبر(ص) بود، از چند ناحيه دستخوش مظلوميت بود كه تنها يك بعد آن، آسيبها و لطمات وارده به جسم شريف ايشان است كه در ذكر مصيبتهاي ايشان، بيش از همه مورد توجه قرار ميگيرد، اما آنچه بيش از اينها، زهراي مرضيه(س) را آزار ميداد، به گفته خودشان، از دست دادن وجود پيامبر(ص) و ظلمي بود كه بر ولي خدا و همسرشان ميرفت (فقد النبي و ظلم الوصي). با اين حال، مظلوميت واقعي فاطمه(س) آنجا بود كه به دليل شرايط آن روزگار و نيز عدم درك مردم آن دوران، نميتوانست آشكارا بر مصايب خود بگريد. اينكه زهراي اطهر(س)، جراحات خود را از همسرش اميرالمؤمنين(ع) هم مخفي ميكرد، طبعا به دليل علاقه شديد به ايشان و خودداري از افزودن بر غمهاي امام استخوان در گلو و خار در چشم زمان بود، اما شرايط جامعه به دختر پيامبر(ص) امكان گريستن بر پدر بزرگوارش را هم نميداد و از همين رو، زماني كه اهل مدينه، مصيبت مرگ زهرا(س) را درك نميكردند، او ناچار بود، در منتهااليه بقيع در «بيتالاحزان» سوگواري كند. البته اين مظلوميت، پس از شهادت هم با صديقه طاهره ماند، به گونهاي كه قبر ايشان مخفي ماند و سوگوراي كودكان معصوم وي نيز مخفيانه و شبانه بود. اينكه علت اين مظلوميت و خفا چه بوده، به واكاوي بيشتري احتياج دارد، اما با درك ابتدايي نگارنده، ميتوان به شرايط آن روز جامعه مسلمانان و لزوم حفظ وحدت، در كنار پيچيدگي مسير اعتراض دخت پيامبر(ص) به عنوان دلايل آن اشاره كرد. بيش از همه، مقايسه حركت حضرت زهرا(س) كه نخستين حركت اعتراضي شيعه بود، با قيام نيم قرن بعد فرزندش حسينبنعلي(ع) ميتواند، تفاوت اين دو حركت را روشن نمايد.امام حسين(ع) كه قيامش براي نجات اصل دين بود، تقريبا از همه ابزارها براي هرچه آشكار كردن نهضت خود استفاده كرد. ايشان از مدينه به مكه و از آنجا به كوفه، فرسنگها را پيمود و همه جا مخالفت خود را با حكومتي كه اصل دين را مورد تهديد قرار داده بود، فرياد زد. به همراه بردن دهها زن و كودك و نيمهكاره رها كردن حج بيتالله، از اقدامات منحصر به فردي بود كه امام حسين(ع) انجام داد و به اين ترتيب، باعث شد تا در جامعه آن روز در ابعاد گستردهاي جلب توجه كند. با اين حال، صديقه طاهره(س) كه براي توجه دادن مردم به مفهوم ولايت و وصايت پيامبر(ص) به پا خاسته بود، براي ضربه نخوردن اصل دين، به شيوهاي دقيق، پر رمز و راز و مظلومانه و مخفيانه روي آورد و بذري از بغض در گلوي مبارك خود را در تاريخ كاشت كه امروز نيز پس از 1400 سال سينه شيعيان حضرتش را ميشكافد. قبر مخفي دختر پيامبر(س) هرچند ساكت و بيصداست، اما با سكوت خود، چنان اعتراض بلندي را فرياد ميزند كه پيروان ايشان را پس از گذشت قرنها در هم ميشكند و راه را به آنان نشان ميدهد. اما پرسش اينجاست كه آيا پيروان زهراي مرضيه(س)، نبايد به شيوه سوگواري و اعتراض سرور خود پايبند باشند و آيا شرايط كنوني جامعه و جهان اسلام، اشتراكاتي با مدينه زمان حضرت زهرا(س) ندارد؟هماكنون در كنار جريان اصيل، دو رويكرد افراطي و تفريطي هم در جامعه ديده ميشود: رويكرد نخست، معتقد است، براي حفظ وحدت در جهان اسلام، بايد عزاي فاطمه(س) را از ياد برد و به آن نپرداخت و برخي از آنان كه در اين مسير تندرويهاي بيشتري هم كردهاند، حتي منكر برخي حقايق تاريخي شده و در شهادت بانوي دو عالم، تشكيك ميكنند! رويكرد دومي هم در جامعه به چشم ميخورد كه در آن براي بزرگداشت عزاي حضرت زهرا(س)، علاوه بر ذكر مصيبت آن حضرت، به نقل برخي موارد نامطمئن، موهومات و حتي جعليات نيز پرداخته ميشود و به مواردي كه ميتواند، منجر به خدشهدار شدن وحدت مسلمانان شود، نيز آشكارا و بيپرده دامن زده ميشود. هرچند ممكن است، بيشتر اين گروه با صفاي دل و خلوص نسبت به اهل بيت(ع) چنين كارهايي انجام دهند، اما پرسش اينجاست كه آيا اين شيوه و بيش از حد علني كردن برخي موارد در عزاي دخت پيامبر(ص) با مصالحي كه خود ايشان به آن پايبند بودند، سازگاري دارد؟به نظر ميآيد، رگههايي از اين دو رويكرد افراطي و تفريطي، در متفكران، خطبا، ذاكران، مسئولان و به ويژه مسئولان فرهنگي و اصحاب رسانه و صداوسيما وجود دارد كه بايد پرسيد، چه ميزان با مختصات حركت فاطمه زهرا(س) مطابقت دارد؟ نكته آخر آن كه مسلم سرسلسله پيروان و عاشقان زهراي مرضيه(س) در قرن حاضر، فرزند ايشان، امام خميني بود كه علاوه بر مقام عصمت، قايل به سخن گفتن جبرائيل(ع) با حضرت زهرا(س) در دوران غمبار پس از پدرشان بودند. با اين حال بايد پرسيد كه مشي امام در عزاداري حضرت صديقه كبري(س) چگونه بود؟
منبع : بازتاب
چهارشنبه، تیر ۰۷، ۱۳۸۵
سعادت دو جهان در گرو محبت علي -ع
سعادت دو جهان در گرو محبت علي -ع
حضرت فاطمه (س) فرمودند :
اِنَّ السَّعیدَ، کُلّ السَّعید، حَقَّ السَّعید مَن اَحَبَّ عَلیّاً فی حَیاتِهِ وَ بَعدَ مَوتِه
همانا سعادتمند (به معنای) كامل و حقیقی كسی است كه امام علی(ع) را در دوران زندگی و پس از مرگش دوست داشته باشد.
(مجمع الزوائد علامه هیثمى ، ج 9 ، ص 132)
شهادت جانگداز حضرت فاطمه سلام الله علیها تسلیت باد
حضرت فاطمه (س) فرمودند :
اِنَّ السَّعیدَ، کُلّ السَّعید، حَقَّ السَّعید مَن اَحَبَّ عَلیّاً فی حَیاتِهِ وَ بَعدَ مَوتِه
همانا سعادتمند (به معنای) كامل و حقیقی كسی است كه امام علی(ع) را در دوران زندگی و پس از مرگش دوست داشته باشد.
(مجمع الزوائد علامه هیثمى ، ج 9 ، ص 132)
شهادت جانگداز حضرت فاطمه سلام الله علیها تسلیت باد
چهارشنبه، خرداد ۲۴، ۱۳۸۵
سرود ملي در جام جهاني
سرود ملی در جام جهانی
لحظاتی قبل از شروع بازی شما چه احساسی داشتید؟ منظورم همان موقعی است که دو تیم در یک ردیف ایستاده و در انتظار شروع بازی بودند. ابتدا سرود ملی مکزیک پخش شد. ارتش سبز به فرماندهی اوسوالدو سانچس همگی دست را به حالت افقی بر روی سینه قرار دادند و با صدای بلند سرود ملی کشور خود را فریاد زدند. این کار به تهییج طرفداران مکزیکی حاضر منجر شد تا برای لحظاتی نوادگان زاپاتا که بیش از دو سوم از سکوهای ورزشگاه را به خود اختصاص داده بودند، همزمان و با صدای بلند مشغول خواندن سرود ملی مکزیک شوند. این حرکت یک پیام مهم در پی داشت: اتحاد، همدلی و غرور ملی مکزیک. نوبت به پخش سرود ملی ایران رسید. انتظار داشتیم آن یازده نفری که مردم عنوان " ستارگان پارسی " را برای آنان برگزیده بودند، از همان ابتدا عزم، اراده، اتحاد و آمادگی خود را برای کسب افتخاری بزرگ برای فوتبال ایران نشان دهند. موسیقی سرود ملی ایران از بلندگو پخش شد، اما ستاره های مغرور و کاغذی حتی به خود زحمت زمزمه سرود ملی کشورشان را ندادند. حرکت دوربین تلویزیونی بر روی صورت تک تک بازیکنان ایران در چنین وضعیتی به واقع تلخ ترین لحظه مسابقه با مکزیک بود. کمیته فرهنگی فدراسیون در این هفته های آخر تمام هم و غم خود را بر روی تغییر شعار حک شده بر روی اتوبوس تیم، تعیین خواننده ترانه تیم در جام جهانی و نیز برنامه های متنوع در داخل و خارج کشور گذاشته بود، اما آیا وظیفه نداشت قبل از هرکاری به 23 بازیکن خود متن سرود ملی کشور و نحوه ایستادن و رفتار کردن در موقع پخش سرود ملی ایران را آموزش دهد؟ آیا فدراسیون که هزینه سفر صدها خبرنگار، عکاس، طرفدار و بوقچی را متقبل شده بود، برای خواندن سرود ملی کشور به اندازه بوق زدن هم اهمیت قائل نیست؟ طرفداران فوتبال ایران در آلمان که عموماً ایرانیان مقیم خارج از کشور هستند، انتظار بی جایی نداشتند، اگر از فدراسیون فوتبال می خواستند نسخه چاپ شده سرود ملی کشور را در اختیار آنها قرار دهند تا در یک بازی جهانی و ملی اینچنین مجبور نباشند فریاد مکزیکی ها و سکوت ستارگان پارسی خود را نظاره کنند. همانطور که آنها در خرید بلیط بازیهای تیم و حتی تهیه پیراهن تیم ملی با مشکلات فراوانی روبرو بودند و تعداد اندک ایرانیان حاضر در ورزشگاه و رنگارنگ بودن البسه ایشان در مقایسه با حضور چشمگیر مکزیکی هایی که اکثر آنها با لباس های متحدالشکل در ورزشگاه حاضر بودند، مؤید همین حقیقت بود. کشورها و ملت های بسیاری در آرزوی حضور در جام جهانی فوتبال، عظیم ترین رویداد بین المللی در کره خاکی هستند. ورزشکاران ما همواره با شعارهای ملی گرایانه خود اظهار امیدواری می کنند که بتوانند پرچم مقدس جمهوری اسلامی را به اهتزاز درآورده و سرود ملی کشور را طنین انداز کنند. اما در عمل آنچه مشاهده شد به شدت تأسف بار است. یازده نفر ایران که باید در خارج و داخل زمین یک تیم واحد باشند، حتی نتوانستند یک گروه سرود خوب برای کشور باشند. بسیاری از ایرانیان قبل از شروع بازی بود که به اطرافیان خود گفتند:" از همین نحوه خواندن سرود ملی دو کشور مشخص است چه تیمی برای پیروزی آمده است. " پس چندان هم دور از ذهن نیست، اگر در زمین بازی یک نفر فقط راه برود، یک نفر هر توپی می گیرد شوت بزند، آن یکی مدام دریبل بزند، و یا مربی تیم هیچ توجهی به آنچه در زمین می گذرد نداشته باشد. مکزیک در بازی یکشنبه شب یک ملت بود، اما ایران گروهی از پیش شکست خورده و از هم گسیخته. تیم ایران از نظر فنی و تکنیک انفرادی بازیکنان بسیار ارزشمندی را در اختیار دارد، و باید امیدوار باشیم مدیران و مربی تیم در بازی آینده بتوانند این ستارگان را در قالب یک گروه هماهنگ قرار دهند. به نحوه راه رفتن، حرف زدن، برخورد بازیکنان ایران و از همه مهمتر خواندن سرود ملی کشور توسط آنها قبل از بازی با پرتغال دقت کنید، قطعاً اگر تغییر ذهنیتی صورت گرفته باشد به سادگی به آن پی خواهید برد.
منبع : www.footballroad.com
لحظاتی قبل از شروع بازی شما چه احساسی داشتید؟ منظورم همان موقعی است که دو تیم در یک ردیف ایستاده و در انتظار شروع بازی بودند. ابتدا سرود ملی مکزیک پخش شد. ارتش سبز به فرماندهی اوسوالدو سانچس همگی دست را به حالت افقی بر روی سینه قرار دادند و با صدای بلند سرود ملی کشور خود را فریاد زدند. این کار به تهییج طرفداران مکزیکی حاضر منجر شد تا برای لحظاتی نوادگان زاپاتا که بیش از دو سوم از سکوهای ورزشگاه را به خود اختصاص داده بودند، همزمان و با صدای بلند مشغول خواندن سرود ملی مکزیک شوند. این حرکت یک پیام مهم در پی داشت: اتحاد، همدلی و غرور ملی مکزیک. نوبت به پخش سرود ملی ایران رسید. انتظار داشتیم آن یازده نفری که مردم عنوان " ستارگان پارسی " را برای آنان برگزیده بودند، از همان ابتدا عزم، اراده، اتحاد و آمادگی خود را برای کسب افتخاری بزرگ برای فوتبال ایران نشان دهند. موسیقی سرود ملی ایران از بلندگو پخش شد، اما ستاره های مغرور و کاغذی حتی به خود زحمت زمزمه سرود ملی کشورشان را ندادند. حرکت دوربین تلویزیونی بر روی صورت تک تک بازیکنان ایران در چنین وضعیتی به واقع تلخ ترین لحظه مسابقه با مکزیک بود. کمیته فرهنگی فدراسیون در این هفته های آخر تمام هم و غم خود را بر روی تغییر شعار حک شده بر روی اتوبوس تیم، تعیین خواننده ترانه تیم در جام جهانی و نیز برنامه های متنوع در داخل و خارج کشور گذاشته بود، اما آیا وظیفه نداشت قبل از هرکاری به 23 بازیکن خود متن سرود ملی کشور و نحوه ایستادن و رفتار کردن در موقع پخش سرود ملی ایران را آموزش دهد؟ آیا فدراسیون که هزینه سفر صدها خبرنگار، عکاس، طرفدار و بوقچی را متقبل شده بود، برای خواندن سرود ملی کشور به اندازه بوق زدن هم اهمیت قائل نیست؟ طرفداران فوتبال ایران در آلمان که عموماً ایرانیان مقیم خارج از کشور هستند، انتظار بی جایی نداشتند، اگر از فدراسیون فوتبال می خواستند نسخه چاپ شده سرود ملی کشور را در اختیار آنها قرار دهند تا در یک بازی جهانی و ملی اینچنین مجبور نباشند فریاد مکزیکی ها و سکوت ستارگان پارسی خود را نظاره کنند. همانطور که آنها در خرید بلیط بازیهای تیم و حتی تهیه پیراهن تیم ملی با مشکلات فراوانی روبرو بودند و تعداد اندک ایرانیان حاضر در ورزشگاه و رنگارنگ بودن البسه ایشان در مقایسه با حضور چشمگیر مکزیکی هایی که اکثر آنها با لباس های متحدالشکل در ورزشگاه حاضر بودند، مؤید همین حقیقت بود. کشورها و ملت های بسیاری در آرزوی حضور در جام جهانی فوتبال، عظیم ترین رویداد بین المللی در کره خاکی هستند. ورزشکاران ما همواره با شعارهای ملی گرایانه خود اظهار امیدواری می کنند که بتوانند پرچم مقدس جمهوری اسلامی را به اهتزاز درآورده و سرود ملی کشور را طنین انداز کنند. اما در عمل آنچه مشاهده شد به شدت تأسف بار است. یازده نفر ایران که باید در خارج و داخل زمین یک تیم واحد باشند، حتی نتوانستند یک گروه سرود خوب برای کشور باشند. بسیاری از ایرانیان قبل از شروع بازی بود که به اطرافیان خود گفتند:" از همین نحوه خواندن سرود ملی دو کشور مشخص است چه تیمی برای پیروزی آمده است. " پس چندان هم دور از ذهن نیست، اگر در زمین بازی یک نفر فقط راه برود، یک نفر هر توپی می گیرد شوت بزند، آن یکی مدام دریبل بزند، و یا مربی تیم هیچ توجهی به آنچه در زمین می گذرد نداشته باشد. مکزیک در بازی یکشنبه شب یک ملت بود، اما ایران گروهی از پیش شکست خورده و از هم گسیخته. تیم ایران از نظر فنی و تکنیک انفرادی بازیکنان بسیار ارزشمندی را در اختیار دارد، و باید امیدوار باشیم مدیران و مربی تیم در بازی آینده بتوانند این ستارگان را در قالب یک گروه هماهنگ قرار دهند. به نحوه راه رفتن، حرف زدن، برخورد بازیکنان ایران و از همه مهمتر خواندن سرود ملی کشور توسط آنها قبل از بازی با پرتغال دقت کنید، قطعاً اگر تغییر ذهنیتی صورت گرفته باشد به سادگی به آن پی خواهید برد.
منبع : www.footballroad.com
پنجشنبه، خرداد ۱۸، ۱۳۸۵
یکشنبه، خرداد ۱۴، ۱۳۸۵
سفر عشق
سفر عشق
بــــــــــــا دلِ تنگ به ســـوى تو سفر بايد كرد
از ســـــــــــر خويش به بتخانه گذر بايد كرد
پيــــــــر مـــا گفت: ز ميخانه شفا بايد جست
از شفـــــــــــا جستنِ هر خانه حذر بايد كرد
آنكــــه از جلوه رخسار چو ماهت، پيش است
بىگمـــــــــــــــان معجزه شقِّ قمر بايد كرد
گــــــــــــــر درِ ميكـــده را پير به عشاق گشود
پس از آن آرزوى فتــــــــــــح و ظفـر بايد كرد
گـــــر دل از نشئه مى، دعوى سردارى داشت
به خــــــــود آييــد كه احساس خطر بايد كرد
مـــژده اى دوست كه رندى سر خُم را بگشود
بـاده نــــــوشان لب از اين مائده، تر بايد كرد
در رهِ جستن آتشكـــــــــــــــده سر بايد باخت
به جفـــــــــــا كارى او سينه، سپر بايد كرد
ســـــر خُـــــــم باد سلامت كه به ديدار رخش
مستِ ســــــــــــاغر زده را نيز خبر بايد كرد
طــــرّه گيسوى دلدار به هر كوى و درى است
پس به هر كوى و در از شوق سفر بايد كرد
دیوان اشعار امام خمینی
بــــــــــــا دلِ تنگ به ســـوى تو سفر بايد كرد
از ســـــــــــر خويش به بتخانه گذر بايد كرد
پيــــــــر مـــا گفت: ز ميخانه شفا بايد جست
از شفـــــــــــا جستنِ هر خانه حذر بايد كرد
آنكــــه از جلوه رخسار چو ماهت، پيش است
بىگمـــــــــــــــان معجزه شقِّ قمر بايد كرد
گــــــــــــــر درِ ميكـــده را پير به عشاق گشود
پس از آن آرزوى فتــــــــــــح و ظفـر بايد كرد
گـــــر دل از نشئه مى، دعوى سردارى داشت
به خــــــــود آييــد كه احساس خطر بايد كرد
مـــژده اى دوست كه رندى سر خُم را بگشود
بـاده نــــــوشان لب از اين مائده، تر بايد كرد
در رهِ جستن آتشكـــــــــــــــده سر بايد باخت
به جفـــــــــــا كارى او سينه، سپر بايد كرد
ســـــر خُـــــــم باد سلامت كه به ديدار رخش
مستِ ســــــــــــاغر زده را نيز خبر بايد كرد
طــــرّه گيسوى دلدار به هر كوى و درى است
پس به هر كوى و در از شوق سفر بايد كرد
دیوان اشعار امام خمینی
چهارشنبه، خرداد ۱۰، ۱۳۸۵
سالگشت بزرگداشت امام خميني و 15 خرداد گرامي باد
به نام خدا
همبستگي اسلامي از نگاه امام خميني ره
إن هذه أمتكم أمه واحده و أنا ربكم فاعبدون
براي پرداختن به بحث وحدت اسلامي از ديدگاه حضرت امام (ره) ذكر دو مقدمه كوتاه براي فراهم كردن زمينه بحث ضروري است.
نخست اينكه اقسام وحدت كدام است و دوم اينكه اركان وحدت چيست.
اما قبل از ورود به بحث نخست بايد بگوييم، مراد از وحدت به معناي لغوي و يا فلسفي و كلامي آن نيست. يعني مراد از وحدت، يكي شدن مذاهب اسلامي نيست، بلكه معناي اصطلاحي آن يعني همبستگي اسلامي و اتحاد و پرهيز از اختلاف و تمسك به مشتركات مذاهب و اتخاذ موضع واحد در برابر دشمنان و همدلي و همفكري و يكرنگي و محبت و صفا و دوستي و برادري اسلامي مدّ نظر است.
وحدت در قرآن كريم در سه مورد به كار رفته است:
1- وحدت بشريت
2- وحدت اديان توحيدي
3- وحدت امت اسلامي
وحدت بشريت
يا أيها الناس انا خلقناكم من ذكر و أنثى و جعلناكم شعوبا و قبائل لتعارفوا إن أكرمكم عند الله أتقيكم [1].
اين آيه اختلافات ظاهري قومي و قبيله اي را به راه درست وحدت سوق مي دهد. وملاك برتري انسانها را تقواي الهي معرفي مي كند. در اين آيه گفته شده است لتعارفوا، لا لتناكروا يعني اين قوميت ها و قبيله هاي مختلف براي اين نيست كه يكديگر را انكار و نفي كنيد. بلكه براي اين است كه يكديگر را بشناسيد و با هم انس پيدا كنيد، الفت داشته باشيد و يكديگر را تحمل كنيد و با ملاك برتري تقوا، همزيستي مسالمت آميز داشته باشيد.
وحدت اديان توحيدي
وحدت پيروان دين هايي كه ريشه آسماني دارند واز طريق پيامبران به وحي متصل هستند و اين همان اسلام به معني اعم است
كه خمير مايه و ريشه اصلي همه اديان توحيدي است و برخورداري از معرفت ديني و الهي و ايمان به خداوند: قل يا اهل الكتاب تعالوا الي كلمه سواء بيننا و بينكم ان لا نعبدوا الا الله ولا نشرك به شيئا [2].
يعني بياييم و به آنچه بين ما مشترك است يعني كلمه مشترك روي بياوريم. (اهل كتاب شامل مسيحيان و يهوديان، پيروان حضرت عيسي و حضرت موسي - علي نبينا و عليهما السلام- است). و آن نكته مشترك اين است كه خداي ما يكي است و همه ما موحد و خدا پرست هستيم.
وما أمروا إلا ليعبدوا الله مخلصين له الدين[3]
حضرت نوح مي گفت : و أمرت أن أكون من المسلمين.[4]
و حضرت ابراهيم نيز مي گفت :
ولا تموتن الا و انتم مسلمون[5]
و به شهادت و گواهي قرآن: ما كان إبراهيم يهوديا ولا نصرا نيا ولكن كان حنيفا مسلما [6]حنيف يعني يكتا پرست.مسلم يعني تسليم خداوند.
بنابراين پيروان اديان الهي در اين اصل مشترك هستند كه التسليم لله، تسليم درگاه الهي باشند، التوحيد لله. ديدگاه توحيدي داشته باشند، العباده لله، خدا را عبادت و پرستش كنند، الإخلاص لله رفتار و گفتار و كردارشان از روي اخلاص باشد. و اين نكات با اتقاكم (تقوي الهي) ارتباط مستقيم دارد. يعني موحد بودن، تسليم در برابر خدا، عبوديت و اخلاص.
وحدت امت اسلام
إن هذه أمتكم أمه واحده و أنا ربكم فاعبدون [7]
همه ما امت اسلام هستيم (موحد و خدا پرستيم) و پيرو يك پيامبر و يك شريعت. مسلمانان همه يك امت هستند ( امه واحده ) كه بايد عبوديت نشانه بارز آنها باشد. تا اين عبوديت موجب شود كه دستور و فرمانهاي قرآن و پيامبر را نصب العين خويش قرار دهند و اين فرمان الهي را عمل كنند كه و اعتصموا بحبل ا… جميعا و لا تفرقوا. همه به حبل متين الهي چنگ بزنيم و متفرق نشويم.
اما اركان وحدت اسلامي چيست ؟
وحدت اسلامي دو ركن اساسي دارد:
1- تمسك به اصول قطعي و مشترك
2- مسئوليت مشترك
ركن اول: تمسك به اصول مشترك
ركن اول و نخستين شرط وحدت، تمسك به اصول است كه به حبل الله تعبيرشده است .يعني قرآن. هيچ مذهب و فرقه اي از مذاهب و فرق اسلامي نسبت به تمسك به اصل دين و مشتركات قطعي آن محكمات و مسلمات قرآني و اسلامي ترديد ندارد.
خدا، قرآن، پيامبرr قبله و معاد و همچنين رعايت اصول اسلامي در سياست، در معاملات، در احكام، در قضاوت، در قصاص و ديات و… كه همه در اين موارد يك نظريه و ديدگاه دارند، اما در فروع و شيوه هاي اجرايي ممكن است برحسب نظر فقهاي مذاهب عمل شود كه اعتقاد هر مذهبي محترم و براي پيروان آن مذاهب پذيرفته شده است.
ركن دوم: مسئوليت مشترك
كساني كه اصول قطعي يك دين را پذيرفته اندو يك امت محسوب مي شوند، مسئوليت مشترك نيز دارند. در برابر رخداد هاي جهان اسلام نمي توانند بي تفاوت باشند. بايد با يكديگر همفكري و همدردي كنند و براي حل مشكلات مشترك جهان اسلام بكوشند.
و به اين حديث شريف ونداي ملكوتي پيامبرr لبيك گويند كه: من اصبح لايهتم بأمور المسلمين فليس بمسلم كسي كه به امور مسلمانان اهتمام ندارد ،مسلمان نيست . شرط مسلمان بودن احساس مسئوليت مشترك و فراتراز احساس عمل و اقدام و اهتمام است.
و در حديث مشابه ديگر: من سمع رجلا ينادي يا للمسلمين فلم يجبه فليس بمسلم هركس بشنود كه مسلماني در گوشه اي از دنيا فرياد برمي آورد اي مسلمانان به داد من برسيد واو پاسخ مثبت ندهد مسلمان نيست .
يعني وقتي كودك و نوجوان و جوان فلسطيني و زن و مرد فلسطيني از مسلمانان جهان كمك مي طلبند بايد به هر گونه كه مي توان به آنان ياري كرد.
اين احساس مسئوليت مشترك و اهتمام به امر مسلمانان كه نتيجه عملي وحدت است بزرگترين شعار و آرمان و خط مشي و هدف امام خميني(ره) است كه در سخنان و نوشتار و پيامهاي ايشان به صورت مكرر ذكر شده است.
امام خميني به وحدت به عنوان يك اصل استراتژيك مي نگرد كه اساس دعوت اسلام است. امام مي فرمايد: اصولا دعوت به اسلام دعوت به وحدت است».
و فقط آنرا در دايره نظريه و تئوري محدود نمي كند بلكه براي اجرا و پياده كردن آن از هرگونه تلاش دريغ نمي نمايد. تذكر مي دهد كه وحدت بايد عملي باشد. امام مي فرمايد: « عملا باهم وحدت داشته باشيد. شما برادر هاي هم هستيد».
و براي ايجاد زمينه در ذهن ها و انديشه ها و الفت قلب ها در پيام ها و سخنراني هاي خويش به اين نكته بارها اشاره و تصريح مي كندورمز پيروزي و كاميابي مسلمانان رادراتحاد مي بيند :
« رمز پيروزي شما وحدت كلمه است ».
و درجاي ديگر مي گويد: « بايد ما همه اين رمز را بفهميم كه وحدت كلمه رمز پيروزي است و اين پيروزي را از دست ندهيم».
امام حفظ پيروزي رااز خود پيروزي مهم تر و با ارزش تر مي داند و بهترين راه براي حفظ پيروزي را وحدت و اتحاد معرفي مي كند و نياز امروز جوامع بشري و بويژه مسلمانان را وحدت كلمه مي داند: « شما امروز به وحدت كلمه احتياج داريد ، امروز بيشتر از ديروز احتياج داريد و فردا بيشتر از امروز».
بنـابراين دست آورد بزرگ وحـدت پيـروزي و كاميـابي در همه عرصه ها است. در مذهب، فرهنگ، سياست، اقتصاد، علم و پيشرفت هاي نو. زيرا وحدت با خود امنيت، استقلال، عزت، آزادي، سربلندي، پيشرفت و توسعه به ارمغان مي آورد.
امام مي فرمايد : « ما در سايه آرامش و وحدت مي توانيم به مقاصد عاليه اسلامي برسيم.»
اختلاف و تفرقه به اندازه اي زشت و زيانبار است كه امام تفرقه را از شيطان مي داند.
ايشان مي گويند: «تفرقه از شيطان است و وحدت كلمه و اتحاد از رحمان».
پس هركس براي تفرقه تلاش كند، تلاش او شيطاني است و هركس براي وحدت و اتحاد كوشش كند كوشش او رحماني است :
«اختلاف از زبان هركس باشد، از زبان هر موجودي باشد، اين زبان، زبان شيطان است».
و براي پرهيز از اختلافات نا خواسته بين شيعه و سني مي گويند: «كسي كه بين شيعه و سني اختلاف ايجاد مي كند نه شيعه است و نه سني».
و درجاي ديگر مي گويند: «در اسلام ، شيعه و سني مطرح نيست ، همه باهم برادر هستيم».
امام برتري خواهي هاي نژادي ، قومي و زباني را نيزنمي پذيردونسبت به حقوق همه احترام مي گذارد:
« تمام مسلمين- چه اهل سنت و چه شيعه – برادر و برابر و همه برخوردار از همه مزايا و حقوق اسلامي هستند».
امام به برافراشته بودن پرچم توحيد مي انديشد و ندا در مي دهد كه:
« تمام مسلمين با هم برادر و برابرند و هيچ يك از آنها از ديگري جدا نيستند و همه آنها زير پرچم اسلام و زير پرچم توحيد هستند».
بديهي است در يك نوشتار كوتاه نمي توان همه ابعاد وحدت و آثار مثبت آن و پيامدهاي منفي اختلاف و تفرقه را برشمرد. از اين رو براي نمونه به همين چند مورد بسنده مي كنيم. و از خداوند متعال مي خواهيم به همه ما توفيق عمل به قرآن و سنت و سيره پيامبر براي ايجاد و گسترش وحدت عنايت فرمايد. زيرا تنها جز با وحدت عملي مي توان از درياي پرتلاطم اختلافها به سلامت گذر كرد و به ساحل سعادت و خوشبختي دست يافت.
با اميد به همبستگي همه انسانها در اصول انساني و عقلاني با هر مكتب و انديشه و مذهب و گرايش و با آرزوي وحدت جهان اسلام.
1- حجرات 13
2- آل عمران 64
3- بينه 5
4- يونس 72
5- سوره بقره 132
6- آل عمران 67
7- انبيا 92
منابع :
1- قرآن كريم
2- كتب روايي اهل سنت و تشيع (صحاح سته و كتب أربعه)
3- صحيفه نور 4
همبستگي اسلامي از نگاه امام خميني ره
إن هذه أمتكم أمه واحده و أنا ربكم فاعبدون
براي پرداختن به بحث وحدت اسلامي از ديدگاه حضرت امام (ره) ذكر دو مقدمه كوتاه براي فراهم كردن زمينه بحث ضروري است.
نخست اينكه اقسام وحدت كدام است و دوم اينكه اركان وحدت چيست.
اما قبل از ورود به بحث نخست بايد بگوييم، مراد از وحدت به معناي لغوي و يا فلسفي و كلامي آن نيست. يعني مراد از وحدت، يكي شدن مذاهب اسلامي نيست، بلكه معناي اصطلاحي آن يعني همبستگي اسلامي و اتحاد و پرهيز از اختلاف و تمسك به مشتركات مذاهب و اتخاذ موضع واحد در برابر دشمنان و همدلي و همفكري و يكرنگي و محبت و صفا و دوستي و برادري اسلامي مدّ نظر است.
وحدت در قرآن كريم در سه مورد به كار رفته است:
1- وحدت بشريت
2- وحدت اديان توحيدي
3- وحدت امت اسلامي
وحدت بشريت
يا أيها الناس انا خلقناكم من ذكر و أنثى و جعلناكم شعوبا و قبائل لتعارفوا إن أكرمكم عند الله أتقيكم [1].
اين آيه اختلافات ظاهري قومي و قبيله اي را به راه درست وحدت سوق مي دهد. وملاك برتري انسانها را تقواي الهي معرفي مي كند. در اين آيه گفته شده است لتعارفوا، لا لتناكروا يعني اين قوميت ها و قبيله هاي مختلف براي اين نيست كه يكديگر را انكار و نفي كنيد. بلكه براي اين است كه يكديگر را بشناسيد و با هم انس پيدا كنيد، الفت داشته باشيد و يكديگر را تحمل كنيد و با ملاك برتري تقوا، همزيستي مسالمت آميز داشته باشيد.
وحدت اديان توحيدي
وحدت پيروان دين هايي كه ريشه آسماني دارند واز طريق پيامبران به وحي متصل هستند و اين همان اسلام به معني اعم است
كه خمير مايه و ريشه اصلي همه اديان توحيدي است و برخورداري از معرفت ديني و الهي و ايمان به خداوند: قل يا اهل الكتاب تعالوا الي كلمه سواء بيننا و بينكم ان لا نعبدوا الا الله ولا نشرك به شيئا [2].
يعني بياييم و به آنچه بين ما مشترك است يعني كلمه مشترك روي بياوريم. (اهل كتاب شامل مسيحيان و يهوديان، پيروان حضرت عيسي و حضرت موسي - علي نبينا و عليهما السلام- است). و آن نكته مشترك اين است كه خداي ما يكي است و همه ما موحد و خدا پرست هستيم.
وما أمروا إلا ليعبدوا الله مخلصين له الدين[3]
حضرت نوح مي گفت : و أمرت أن أكون من المسلمين.[4]
و حضرت ابراهيم نيز مي گفت :
ولا تموتن الا و انتم مسلمون[5]
و به شهادت و گواهي قرآن: ما كان إبراهيم يهوديا ولا نصرا نيا ولكن كان حنيفا مسلما [6]حنيف يعني يكتا پرست.مسلم يعني تسليم خداوند.
بنابراين پيروان اديان الهي در اين اصل مشترك هستند كه التسليم لله، تسليم درگاه الهي باشند، التوحيد لله. ديدگاه توحيدي داشته باشند، العباده لله، خدا را عبادت و پرستش كنند، الإخلاص لله رفتار و گفتار و كردارشان از روي اخلاص باشد. و اين نكات با اتقاكم (تقوي الهي) ارتباط مستقيم دارد. يعني موحد بودن، تسليم در برابر خدا، عبوديت و اخلاص.
وحدت امت اسلام
إن هذه أمتكم أمه واحده و أنا ربكم فاعبدون [7]
همه ما امت اسلام هستيم (موحد و خدا پرستيم) و پيرو يك پيامبر و يك شريعت. مسلمانان همه يك امت هستند ( امه واحده ) كه بايد عبوديت نشانه بارز آنها باشد. تا اين عبوديت موجب شود كه دستور و فرمانهاي قرآن و پيامبر را نصب العين خويش قرار دهند و اين فرمان الهي را عمل كنند كه و اعتصموا بحبل ا… جميعا و لا تفرقوا. همه به حبل متين الهي چنگ بزنيم و متفرق نشويم.
اما اركان وحدت اسلامي چيست ؟
وحدت اسلامي دو ركن اساسي دارد:
1- تمسك به اصول قطعي و مشترك
2- مسئوليت مشترك
ركن اول: تمسك به اصول مشترك
ركن اول و نخستين شرط وحدت، تمسك به اصول است كه به حبل الله تعبيرشده است .يعني قرآن. هيچ مذهب و فرقه اي از مذاهب و فرق اسلامي نسبت به تمسك به اصل دين و مشتركات قطعي آن محكمات و مسلمات قرآني و اسلامي ترديد ندارد.
خدا، قرآن، پيامبرr قبله و معاد و همچنين رعايت اصول اسلامي در سياست، در معاملات، در احكام، در قضاوت، در قصاص و ديات و… كه همه در اين موارد يك نظريه و ديدگاه دارند، اما در فروع و شيوه هاي اجرايي ممكن است برحسب نظر فقهاي مذاهب عمل شود كه اعتقاد هر مذهبي محترم و براي پيروان آن مذاهب پذيرفته شده است.
ركن دوم: مسئوليت مشترك
كساني كه اصول قطعي يك دين را پذيرفته اندو يك امت محسوب مي شوند، مسئوليت مشترك نيز دارند. در برابر رخداد هاي جهان اسلام نمي توانند بي تفاوت باشند. بايد با يكديگر همفكري و همدردي كنند و براي حل مشكلات مشترك جهان اسلام بكوشند.
و به اين حديث شريف ونداي ملكوتي پيامبرr لبيك گويند كه: من اصبح لايهتم بأمور المسلمين فليس بمسلم كسي كه به امور مسلمانان اهتمام ندارد ،مسلمان نيست . شرط مسلمان بودن احساس مسئوليت مشترك و فراتراز احساس عمل و اقدام و اهتمام است.
و در حديث مشابه ديگر: من سمع رجلا ينادي يا للمسلمين فلم يجبه فليس بمسلم هركس بشنود كه مسلماني در گوشه اي از دنيا فرياد برمي آورد اي مسلمانان به داد من برسيد واو پاسخ مثبت ندهد مسلمان نيست .
يعني وقتي كودك و نوجوان و جوان فلسطيني و زن و مرد فلسطيني از مسلمانان جهان كمك مي طلبند بايد به هر گونه كه مي توان به آنان ياري كرد.
اين احساس مسئوليت مشترك و اهتمام به امر مسلمانان كه نتيجه عملي وحدت است بزرگترين شعار و آرمان و خط مشي و هدف امام خميني(ره) است كه در سخنان و نوشتار و پيامهاي ايشان به صورت مكرر ذكر شده است.
امام خميني به وحدت به عنوان يك اصل استراتژيك مي نگرد كه اساس دعوت اسلام است. امام مي فرمايد: اصولا دعوت به اسلام دعوت به وحدت است».
و فقط آنرا در دايره نظريه و تئوري محدود نمي كند بلكه براي اجرا و پياده كردن آن از هرگونه تلاش دريغ نمي نمايد. تذكر مي دهد كه وحدت بايد عملي باشد. امام مي فرمايد: « عملا باهم وحدت داشته باشيد. شما برادر هاي هم هستيد».
و براي ايجاد زمينه در ذهن ها و انديشه ها و الفت قلب ها در پيام ها و سخنراني هاي خويش به اين نكته بارها اشاره و تصريح مي كندورمز پيروزي و كاميابي مسلمانان رادراتحاد مي بيند :
« رمز پيروزي شما وحدت كلمه است ».
و درجاي ديگر مي گويد: « بايد ما همه اين رمز را بفهميم كه وحدت كلمه رمز پيروزي است و اين پيروزي را از دست ندهيم».
امام حفظ پيروزي رااز خود پيروزي مهم تر و با ارزش تر مي داند و بهترين راه براي حفظ پيروزي را وحدت و اتحاد معرفي مي كند و نياز امروز جوامع بشري و بويژه مسلمانان را وحدت كلمه مي داند: « شما امروز به وحدت كلمه احتياج داريد ، امروز بيشتر از ديروز احتياج داريد و فردا بيشتر از امروز».
بنـابراين دست آورد بزرگ وحـدت پيـروزي و كاميـابي در همه عرصه ها است. در مذهب، فرهنگ، سياست، اقتصاد، علم و پيشرفت هاي نو. زيرا وحدت با خود امنيت، استقلال، عزت، آزادي، سربلندي، پيشرفت و توسعه به ارمغان مي آورد.
امام مي فرمايد : « ما در سايه آرامش و وحدت مي توانيم به مقاصد عاليه اسلامي برسيم.»
اختلاف و تفرقه به اندازه اي زشت و زيانبار است كه امام تفرقه را از شيطان مي داند.
ايشان مي گويند: «تفرقه از شيطان است و وحدت كلمه و اتحاد از رحمان».
پس هركس براي تفرقه تلاش كند، تلاش او شيطاني است و هركس براي وحدت و اتحاد كوشش كند كوشش او رحماني است :
«اختلاف از زبان هركس باشد، از زبان هر موجودي باشد، اين زبان، زبان شيطان است».
و براي پرهيز از اختلافات نا خواسته بين شيعه و سني مي گويند: «كسي كه بين شيعه و سني اختلاف ايجاد مي كند نه شيعه است و نه سني».
و درجاي ديگر مي گويند: «در اسلام ، شيعه و سني مطرح نيست ، همه باهم برادر هستيم».
امام برتري خواهي هاي نژادي ، قومي و زباني را نيزنمي پذيردونسبت به حقوق همه احترام مي گذارد:
« تمام مسلمين- چه اهل سنت و چه شيعه – برادر و برابر و همه برخوردار از همه مزايا و حقوق اسلامي هستند».
امام به برافراشته بودن پرچم توحيد مي انديشد و ندا در مي دهد كه:
« تمام مسلمين با هم برادر و برابرند و هيچ يك از آنها از ديگري جدا نيستند و همه آنها زير پرچم اسلام و زير پرچم توحيد هستند».
بديهي است در يك نوشتار كوتاه نمي توان همه ابعاد وحدت و آثار مثبت آن و پيامدهاي منفي اختلاف و تفرقه را برشمرد. از اين رو براي نمونه به همين چند مورد بسنده مي كنيم. و از خداوند متعال مي خواهيم به همه ما توفيق عمل به قرآن و سنت و سيره پيامبر براي ايجاد و گسترش وحدت عنايت فرمايد. زيرا تنها جز با وحدت عملي مي توان از درياي پرتلاطم اختلافها به سلامت گذر كرد و به ساحل سعادت و خوشبختي دست يافت.
با اميد به همبستگي همه انسانها در اصول انساني و عقلاني با هر مكتب و انديشه و مذهب و گرايش و با آرزوي وحدت جهان اسلام.
1- حجرات 13
2- آل عمران 64
3- بينه 5
4- يونس 72
5- سوره بقره 132
6- آل عمران 67
7- انبيا 92
منابع :
1- قرآن كريم
2- كتب روايي اهل سنت و تشيع (صحاح سته و كتب أربعه)
3- صحيفه نور 4
سهشنبه، خرداد ۰۲، ۱۳۸۵
نيايش براي مرزبانان اسلام
معرفی کتاب
نام کتاب : نيايش برای مرزبانان اسلام
(مناجات امام سجاد-ع- دعاي 27 صحيفه ي سجاديه)
تنظيم و ويرايش : سعيد معزالدين
((( سالروز آزادسازی خرمشهر گرامی باد )))
نام کتاب : نيايش برای مرزبانان اسلام
(مناجات امام سجاد-ع- دعاي 27 صحيفه ي سجاديه)
تنظيم و ويرايش : سعيد معزالدين
((( سالروز آزادسازی خرمشهر گرامی باد )))
دوشنبه، اردیبهشت ۱۸، ۱۳۸۵
سهشنبه، اردیبهشت ۱۲، ۱۳۸۵
هفته معلم گرامي باد
معرفي كتاب
نام كتاب : مصلح بيدار
مجموعه مصاحبه ها ، مقالات و سخنراني ها ، و..... در باره ي زندگاني و
شخصيت استاد شهيد آيت الله مرتضي مطهري
گردآوري و نگارش : محمد حسين واثقي با همكاري
سعيد معزالدين
ناشر : انتشارات صدرا
شمارگان : 5000
تاريخ چاپ : 1380
نام كتاب : مصلح بيدار
مجموعه مصاحبه ها ، مقالات و سخنراني ها ، و..... در باره ي زندگاني و
شخصيت استاد شهيد آيت الله مرتضي مطهري
گردآوري و نگارش : محمد حسين واثقي با همكاري
سعيد معزالدين
ناشر : انتشارات صدرا
شمارگان : 5000
تاريخ چاپ : 1380
شنبه، اردیبهشت ۰۲، ۱۳۸۵
شخصيت و جايگاه سعدي در تاريخ ادب پارسي
شخصيت و جايگاه سعدي شيرازي
درتاريخ ادب پارسي
بـه نـام خــداونـــد جــــان آفـــرين حــكيم ســخن در زبــــان آفـــرين
خـــــداونــد بخشــنــده دست گير كريـم خــطا بخش پــوزش پـــذير
عزيزي كه هر كه از درش سر بتافت به هــر در كه شــد هيچ عزت نيافت
كريــــم السجـــايـــا جميـل الــشيم نبــي الــبــرايــــا شــفـيـع الامــــم
امــــام رســــــل پـيـشـواي سـبـيـل امــين خـــــدا مـهـبـط جــبرئيــــل
شـفـيـع الــوري خـواجـه بعث و نشر امـــام الـهـدي صــدر ديــوان حـشر
كليـمـي كـه چـرخ فلك طور اوست هــمه نــورهـــا پــرتــو نـور اوست
شــفـيـع مــــــطاع نــبـي كـــــريم قــسيــم جــسيــم نــسيــم وســيـــم
يـتيمـي كــه نــاكرده قـرآن درست كتب خـــــانه چنــــد مــلت بشست
چــو صيتش در افــواه دنيـــا فتـــاد تــزلــزل در ايــوان كسري فتـــــاد
شـبـي بــرنشست از فـلك بـرگذشت به تمكين و جـــاه از مــلك درگذشت
چنــان گرم در تيــه قـــربت بــراند كه بــرســدره جبــريـل ازو بازمـاند
بــــدو گفت ســـالار بيت الـــحرام كه اي حــامـل وحي بــرتـر خـــرام
چـــو در دوســتي مــخـلصم يـافتي عنــــانم ز صـحبت چـــرا تـــا فتي
بگفتــــا فـــراتــر مــجـالم نمـــاند بمـــانـــدم كه نيــروي بــالم نمـاند
اگر يـكسر مــوي بــرتـــر پــــرم فــــروغ تـــجـلي بـســوزد پــــرم
چـــه نعــت پسنديـــده گويم تــرا عــليك الســــلام اي نـبي الــــورا
درود مــــلك بـــر روان تــو بــاد بـــر اصـحـــاب و بـر پيروان توباد
خـــــدايـــــا بـه حق بني فـــاطـمـه كه بــــر قـــولم ايمــان كنم خاتمه
اگر دعـــوتــم ردكـنـي ور قبــول مــن و دسـت و دامــان آل رســول
نــدانـم كــدامين ســـخــن گويمت كـــه والا تـري ز آنچه مـن گويمت
تـــرا عــز لــولاك تمــكين بسست ثـنـــاي تــــو طــــه و يـس بـس است
چـــه وصـفـت كنــد سعـدي ناتمام عــليك الصلــوه اي نـبـي الســـلام
با عرض سلام به همه شما ميهمانان عزيز، استادان گرانقدر، دانشمندان، اديبان، پژوهشگران، دانشجويان و همه دوستداران زبان و ادبيات فارسي.
براي شناخت بيشتر سعدي بايد گذشته سعدي را بررسي كنيم و ببينيم كه سعدي در چه خانواده اي به دنيا آمد، چگونه رشد كرد و پرورش يافت و چگونه سعدي، سعدي شد.
اگر از سعدي تجليل مي شود صرفاً به لحاظ لطافت هاي ادبي و ظرافت هاي خاص گفتار و نوشتار او نيست بلكه مي خواهيم هم از لفظ و هم معني تجليل كنيم.
سعدي در يك خانواده مذهبي و روحاني پا به عرصه وجود مي نهد و تحصيلات مقدماتي را در شيراز مي گذراند. در خردسالي پدر خود را از دست مي دهد، اما در همان ايام كوتاه ، تربيت پدرانه و خانوادگي تاثيرات مثبتي بر روح و روان او مي گذارد.
در شيراز تحصيلات خود را ادامه مي دهد اما روح تشنه اش سيراب نمي شود و به نظاميه بغداد مي رود و در آن جا در رشته هاي مختلف تحصيل مي كند. در رشته فقه، اصول فقه، حديث شناسي، زبان و ادبيات عربي تبحر پيدا مي كند.
نثر مسجع او نشانگر تسلط بر زبان عربي است. همچنين فن وعظ و خطابه را كه در آن جا كلاسهاي خاصي براي اين فن بود فرا مي گيرد و فارغ التحصيل ارشد و ممتاز وعظ و خطا به آن زمان نظاميه بغداد مي شود.
در نتيجه اندوخته هاي گران و سفرهاي فراوان و يادداشت و نگارش مطالب ارزنده درباره سير و سياحت ، دو كتاب خويش را ترتيب مي دهد كه چكيده يك عمر تجربه ارزشمند اين شخصيت فرهيخته است.
عوامل اصلي در ساختار شخصيت او شامل تربيت و اصالت خانوادگي، تحصيلات ديني و محيط هاي فرهنگي و سفرهاي ويژه و ديدار با شخصيت ها و همچنين مردم عادي، سعدي را اين چنين مي سازد كه نثر و نظم او براي ديگران اثر بخش مي شود.
در مورد مذهب او سخن هاي مختلفي مي گويند و بعضي اوقات برخي از متعصبان موجب كدورت اذهان مسلمان ها مي شوند.
سعدي يك مسلمان محب اهل بيت ( ع ) است كه از شعرهايش مشخص است. او وحدت انديش و تقريب باور است.
متعصب و فرقه گرا نيست.
سعدي طرفدار اتفاق و اتحاد است:
حسنت به اتفاق ملاحت جهان گرفت
آري به اتفاق جهان مي توان گرفـت
در مورد تصوف او هم بعضي ايدگاه هاي خاصي دارند كه به او جفا مي كنند.
سعدي اهل عرفان مثبت است كه در آن تصوف و عرفان اصيل نمايان است. زيرا شخصيت هاي اين گونه به دنبال پوست نبودند،بلكه به دنبال مغز بودند. شاهدش گفتارشان وروش و منش زندگي آنها است.
سعدي دين را در متن زندگي دخالت مي داده و كسي نبوده كه در گوشه اي بنشيند و عزلت اختيار كند وكتابي تدوين كند. البته به بزرگان متصوفه احترام گذاشته است. از شيخ شهاب الدين سهروردي، شيخ عبدالقادر گيلاني، بايزيد بسطامي، معروف كرخي و تني چند از عارفان در كتاب خود نام برده و از آنان به نيكويي يادكرده است.
بوستان سعدي كه آن را «سعدي نامه» هم مي گويند بيش از چهار هزار بيت دارد و در بحر متقارب سروده شده است و به سبك شاهنامه است. البته لفظ و سخن خاص خود را دارد با لطافت هاي ويژه سعدي، گرچه بر وزن شاهنامه است. شما وقتي آن را مي خوانيد احساس نمي كنيد كه شاهنامه است و همين طور شاهنامه را كه مي خوانيد فكر نمي كنيد كه داريد بوستان را مي خوانيد.
سعدي يك انسان اجتماعي است كه در زمينه اخلاق فردي، اجتماعي، تربيت و مناسبات خانوادگي و حتي شيوه حكومت داري، سخن و حرف دارد. در ابواب مختلفي كه در كتاب او هست از عدل و احسان، شور و مستي،تواضع و قناعت، رضا، تربيت، شكر و عافيت،توبه و سپس مناجات سخن مي گويد.
گلستان سعدي پربارترين نثر فارسي است كه در كمتر از سه ماه نوشته شده است. ولي دست مايه آن تجارب ارزشمندي است كه در سفرهاي مختلف، در ديدار با شخصيت ها و مردم عادي، اماكن گوناگون و همچنين تحصيلات فراواني كه داشته به دست آمده است. گلستان شامل اخلاق و پند و اندرز است و ذكر حوادثي كه نتايج اخلاقي و تربيتي در بردارد.
سعدي به دنبال نقل حادثه نيست. بلكه به دنبال اين است كه از آن براي بهبود زندگي انسان ها نتيجه بگيرد.
گلستان ، تصوير جهان و زندگي است. تصوير زيبايي ها و زشتي ها و واقعيات زندگي كه هنرمندانه بيان شده است.
در گلستان به زنان عنايت خاص شده است. شما مي دانيد معمولاً مردها را به عنوان قهرمان داستان ها انتخاب مي كنند و يـا بعضي نويسنده هـا به زنان پرده نشين در حكايت هـا نقش خاصي نمي دهند. اما در سيزده مورد قهرمان داستان سعدي زن است و او در مورد آن ها سخن گفته است.
نثر سعدي در گلستان، نثر مسجع است، اما به گونه ابتكاري كه ثقيل و سنگين نيست. كلماتي را انتخاب كرده و به هم پيوسته كه طنين موسيقي و آهنگ مناسب و موزون و دلنواز را به گوش مي رساند.
بيشتر اشعار گلستان از خود سعدي است و جالب اين است كه اين ابيات براي شاهد مثال نيست بلكه براي ادامه مطلب است، از نثر به نظم مي آيد و مطلب را كامل مي كند.
در زمينه قصيده خوب هنرمندي كرده هر چند حوزه عمل سعدي بيشتر غزل است.
غزلش سرشار از اشتياق، احساسات رقيق و دقيق و عاشقانه، ساده و روان و در سبك خاص خود.
غزل سعدي سهل ممتنع است و هر شاعري گمان مي كند مي تواند در اين عرصه وارد شود. اما در برابر هنرمندي او ناتوان مي شود.
من بار ديگر از شركت همه شما استادان و دانشجويان زبان و ادبيات فارسي و هنر جويان كلاسهاي هنر تشكر مي كنم
و سخن خود را با اين بيت شعر از سعدي به پايان مي برم.
سعدي اگر عـاشقي كني و جوانی عشق محمد بس است و آل محمد
مشروح اين مقاله توسط سعيد معزالدين در همايش بزرگداشت شيخ مصلح الدين سعدي شيرازي در تالار اجتماعات خانه فرهنگ جمهوري اسلامي ايران در لاهور پاكستان ايراد شده است.
درتاريخ ادب پارسي
بـه نـام خــداونـــد جــــان آفـــرين حــكيم ســخن در زبــــان آفـــرين
خـــــداونــد بخشــنــده دست گير كريـم خــطا بخش پــوزش پـــذير
عزيزي كه هر كه از درش سر بتافت به هــر در كه شــد هيچ عزت نيافت
كريــــم السجـــايـــا جميـل الــشيم نبــي الــبــرايــــا شــفـيـع الامــــم
امــــام رســــــل پـيـشـواي سـبـيـل امــين خـــــدا مـهـبـط جــبرئيــــل
شـفـيـع الــوري خـواجـه بعث و نشر امـــام الـهـدي صــدر ديــوان حـشر
كليـمـي كـه چـرخ فلك طور اوست هــمه نــورهـــا پــرتــو نـور اوست
شــفـيـع مــــــطاع نــبـي كـــــريم قــسيــم جــسيــم نــسيــم وســيـــم
يـتيمـي كــه نــاكرده قـرآن درست كتب خـــــانه چنــــد مــلت بشست
چــو صيتش در افــواه دنيـــا فتـــاد تــزلــزل در ايــوان كسري فتـــــاد
شـبـي بــرنشست از فـلك بـرگذشت به تمكين و جـــاه از مــلك درگذشت
چنــان گرم در تيــه قـــربت بــراند كه بــرســدره جبــريـل ازو بازمـاند
بــــدو گفت ســـالار بيت الـــحرام كه اي حــامـل وحي بــرتـر خـــرام
چـــو در دوســتي مــخـلصم يـافتي عنــــانم ز صـحبت چـــرا تـــا فتي
بگفتــــا فـــراتــر مــجـالم نمـــاند بمـــانـــدم كه نيــروي بــالم نمـاند
اگر يـكسر مــوي بــرتـــر پــــرم فــــروغ تـــجـلي بـســوزد پــــرم
چـــه نعــت پسنديـــده گويم تــرا عــليك الســــلام اي نـبي الــــورا
درود مــــلك بـــر روان تــو بــاد بـــر اصـحـــاب و بـر پيروان توباد
خـــــدايـــــا بـه حق بني فـــاطـمـه كه بــــر قـــولم ايمــان كنم خاتمه
اگر دعـــوتــم ردكـنـي ور قبــول مــن و دسـت و دامــان آل رســول
نــدانـم كــدامين ســـخــن گويمت كـــه والا تـري ز آنچه مـن گويمت
تـــرا عــز لــولاك تمــكين بسست ثـنـــاي تــــو طــــه و يـس بـس است
چـــه وصـفـت كنــد سعـدي ناتمام عــليك الصلــوه اي نـبـي الســـلام
با عرض سلام به همه شما ميهمانان عزيز، استادان گرانقدر، دانشمندان، اديبان، پژوهشگران، دانشجويان و همه دوستداران زبان و ادبيات فارسي.
براي شناخت بيشتر سعدي بايد گذشته سعدي را بررسي كنيم و ببينيم كه سعدي در چه خانواده اي به دنيا آمد، چگونه رشد كرد و پرورش يافت و چگونه سعدي، سعدي شد.
اگر از سعدي تجليل مي شود صرفاً به لحاظ لطافت هاي ادبي و ظرافت هاي خاص گفتار و نوشتار او نيست بلكه مي خواهيم هم از لفظ و هم معني تجليل كنيم.
سعدي در يك خانواده مذهبي و روحاني پا به عرصه وجود مي نهد و تحصيلات مقدماتي را در شيراز مي گذراند. در خردسالي پدر خود را از دست مي دهد، اما در همان ايام كوتاه ، تربيت پدرانه و خانوادگي تاثيرات مثبتي بر روح و روان او مي گذارد.
در شيراز تحصيلات خود را ادامه مي دهد اما روح تشنه اش سيراب نمي شود و به نظاميه بغداد مي رود و در آن جا در رشته هاي مختلف تحصيل مي كند. در رشته فقه، اصول فقه، حديث شناسي، زبان و ادبيات عربي تبحر پيدا مي كند.
نثر مسجع او نشانگر تسلط بر زبان عربي است. همچنين فن وعظ و خطابه را كه در آن جا كلاسهاي خاصي براي اين فن بود فرا مي گيرد و فارغ التحصيل ارشد و ممتاز وعظ و خطا به آن زمان نظاميه بغداد مي شود.
در نتيجه اندوخته هاي گران و سفرهاي فراوان و يادداشت و نگارش مطالب ارزنده درباره سير و سياحت ، دو كتاب خويش را ترتيب مي دهد كه چكيده يك عمر تجربه ارزشمند اين شخصيت فرهيخته است.
عوامل اصلي در ساختار شخصيت او شامل تربيت و اصالت خانوادگي، تحصيلات ديني و محيط هاي فرهنگي و سفرهاي ويژه و ديدار با شخصيت ها و همچنين مردم عادي، سعدي را اين چنين مي سازد كه نثر و نظم او براي ديگران اثر بخش مي شود.
در مورد مذهب او سخن هاي مختلفي مي گويند و بعضي اوقات برخي از متعصبان موجب كدورت اذهان مسلمان ها مي شوند.
سعدي يك مسلمان محب اهل بيت ( ع ) است كه از شعرهايش مشخص است. او وحدت انديش و تقريب باور است.
متعصب و فرقه گرا نيست.
سعدي طرفدار اتفاق و اتحاد است:
حسنت به اتفاق ملاحت جهان گرفت
آري به اتفاق جهان مي توان گرفـت
در مورد تصوف او هم بعضي ايدگاه هاي خاصي دارند كه به او جفا مي كنند.
سعدي اهل عرفان مثبت است كه در آن تصوف و عرفان اصيل نمايان است. زيرا شخصيت هاي اين گونه به دنبال پوست نبودند،بلكه به دنبال مغز بودند. شاهدش گفتارشان وروش و منش زندگي آنها است.
سعدي دين را در متن زندگي دخالت مي داده و كسي نبوده كه در گوشه اي بنشيند و عزلت اختيار كند وكتابي تدوين كند. البته به بزرگان متصوفه احترام گذاشته است. از شيخ شهاب الدين سهروردي، شيخ عبدالقادر گيلاني، بايزيد بسطامي، معروف كرخي و تني چند از عارفان در كتاب خود نام برده و از آنان به نيكويي يادكرده است.
بوستان سعدي كه آن را «سعدي نامه» هم مي گويند بيش از چهار هزار بيت دارد و در بحر متقارب سروده شده است و به سبك شاهنامه است. البته لفظ و سخن خاص خود را دارد با لطافت هاي ويژه سعدي، گرچه بر وزن شاهنامه است. شما وقتي آن را مي خوانيد احساس نمي كنيد كه شاهنامه است و همين طور شاهنامه را كه مي خوانيد فكر نمي كنيد كه داريد بوستان را مي خوانيد.
سعدي يك انسان اجتماعي است كه در زمينه اخلاق فردي، اجتماعي، تربيت و مناسبات خانوادگي و حتي شيوه حكومت داري، سخن و حرف دارد. در ابواب مختلفي كه در كتاب او هست از عدل و احسان، شور و مستي،تواضع و قناعت، رضا، تربيت، شكر و عافيت،توبه و سپس مناجات سخن مي گويد.
گلستان سعدي پربارترين نثر فارسي است كه در كمتر از سه ماه نوشته شده است. ولي دست مايه آن تجارب ارزشمندي است كه در سفرهاي مختلف، در ديدار با شخصيت ها و مردم عادي، اماكن گوناگون و همچنين تحصيلات فراواني كه داشته به دست آمده است. گلستان شامل اخلاق و پند و اندرز است و ذكر حوادثي كه نتايج اخلاقي و تربيتي در بردارد.
سعدي به دنبال نقل حادثه نيست. بلكه به دنبال اين است كه از آن براي بهبود زندگي انسان ها نتيجه بگيرد.
گلستان ، تصوير جهان و زندگي است. تصوير زيبايي ها و زشتي ها و واقعيات زندگي كه هنرمندانه بيان شده است.
در گلستان به زنان عنايت خاص شده است. شما مي دانيد معمولاً مردها را به عنوان قهرمان داستان ها انتخاب مي كنند و يـا بعضي نويسنده هـا به زنان پرده نشين در حكايت هـا نقش خاصي نمي دهند. اما در سيزده مورد قهرمان داستان سعدي زن است و او در مورد آن ها سخن گفته است.
نثر سعدي در گلستان، نثر مسجع است، اما به گونه ابتكاري كه ثقيل و سنگين نيست. كلماتي را انتخاب كرده و به هم پيوسته كه طنين موسيقي و آهنگ مناسب و موزون و دلنواز را به گوش مي رساند.
بيشتر اشعار گلستان از خود سعدي است و جالب اين است كه اين ابيات براي شاهد مثال نيست بلكه براي ادامه مطلب است، از نثر به نظم مي آيد و مطلب را كامل مي كند.
در زمينه قصيده خوب هنرمندي كرده هر چند حوزه عمل سعدي بيشتر غزل است.
غزلش سرشار از اشتياق، احساسات رقيق و دقيق و عاشقانه، ساده و روان و در سبك خاص خود.
غزل سعدي سهل ممتنع است و هر شاعري گمان مي كند مي تواند در اين عرصه وارد شود. اما در برابر هنرمندي او ناتوان مي شود.
من بار ديگر از شركت همه شما استادان و دانشجويان زبان و ادبيات فارسي و هنر جويان كلاسهاي هنر تشكر مي كنم
و سخن خود را با اين بيت شعر از سعدي به پايان مي برم.
سعدي اگر عـاشقي كني و جوانی عشق محمد بس است و آل محمد
مشروح اين مقاله توسط سعيد معزالدين در همايش بزرگداشت شيخ مصلح الدين سعدي شيرازي در تالار اجتماعات خانه فرهنگ جمهوري اسلامي ايران در لاهور پاكستان ايراد شده است.
سهشنبه، فروردین ۲۲، ۱۳۸۵
ميلاد نور
ميلاد نور فصل وصل آفرين
اكنون گاه نويد سپري شدن زمستان سرد و سياه جاهليت در رسيده است و طبيعت خشك و بي روح جزيرة العرب در انتظار سرسبزي ربيع لحظه شماري مي كند.
آبشار زلال نبوت برسرزمين دل هاي عطشناك و تفتيده ، جان مي بخشد و كويري كه در باور خود به جز خار و خاشاك نديده است ، اينك خرمي و تازگي و ترنم آواي فرشتگان را تجربه مي كند.
او مي آيد و با آمدنش ، شعر بشريت شعور مي يابد و آسمان هستي به يك باره به نور مي نشيند.
زندگي با آمدن او حياتي ديگر و دوباره مي يابد و جان هاي خسته و آواره با نغمه ي دلنشين شعار توحيد و وحدت به سرمنزل مقصود فراخوانده مي شوند تا در افق تابناك يگانگي آرام و قرار گيرند.
حبيبي مي آيد كه طبيب دل است و ساقي صهباي وجود ... و چه مي گويم هستي طفيل هستي او :
لولاك لما خلقت الافلاك !
محمد(ص) مي آيد و عطر دل انگيز گلواژه هاي كلام او ملك و ملكوت را به رايحه ي توحيد كلمه و كلمه ي توحيد معطر مي سازد.
... آري هنوز هم فرمان مطاع او مسلمانان را به ميثاق اخوت دعوت مي كند و بشريت را به همزيستي مسالمت آميز فرا مي خواند، و در اين فصل وصل آفرين بيش از هر زمان ... !
ايام خجسته ي نخستين بهار( ربيع الاول) نقطه ي عطف هستي و رمز و راز همبستگي است ... كه او شمع جمع آفرينش است.
سالگشت ميلاد مسعود پيامبر اكرم(ص) و فرخنده زاد روز امام جعفر صادق (ع) را تبريك و شادباش مي گوييم و در استقبال طلوع بدر سيماي درخشان پيامبر رحمت از ثنيات الوداع هستي توفيق همگان را در همدلي و تفاهم در راه تحكيم پايه هاي وحدت و اقتدا به سيره ي گرانسنگ نبوي و علوي از خداوند متعال مسالت مي نماييم.
اكنون گاه نويد سپري شدن زمستان سرد و سياه جاهليت در رسيده است و طبيعت خشك و بي روح جزيرة العرب در انتظار سرسبزي ربيع لحظه شماري مي كند.
آبشار زلال نبوت برسرزمين دل هاي عطشناك و تفتيده ، جان مي بخشد و كويري كه در باور خود به جز خار و خاشاك نديده است ، اينك خرمي و تازگي و ترنم آواي فرشتگان را تجربه مي كند.
او مي آيد و با آمدنش ، شعر بشريت شعور مي يابد و آسمان هستي به يك باره به نور مي نشيند.
زندگي با آمدن او حياتي ديگر و دوباره مي يابد و جان هاي خسته و آواره با نغمه ي دلنشين شعار توحيد و وحدت به سرمنزل مقصود فراخوانده مي شوند تا در افق تابناك يگانگي آرام و قرار گيرند.
حبيبي مي آيد كه طبيب دل است و ساقي صهباي وجود ... و چه مي گويم هستي طفيل هستي او :
لولاك لما خلقت الافلاك !
محمد(ص) مي آيد و عطر دل انگيز گلواژه هاي كلام او ملك و ملكوت را به رايحه ي توحيد كلمه و كلمه ي توحيد معطر مي سازد.
... آري هنوز هم فرمان مطاع او مسلمانان را به ميثاق اخوت دعوت مي كند و بشريت را به همزيستي مسالمت آميز فرا مي خواند، و در اين فصل وصل آفرين بيش از هر زمان ... !
ايام خجسته ي نخستين بهار( ربيع الاول) نقطه ي عطف هستي و رمز و راز همبستگي است ... كه او شمع جمع آفرينش است.
سالگشت ميلاد مسعود پيامبر اكرم(ص) و فرخنده زاد روز امام جعفر صادق (ع) را تبريك و شادباش مي گوييم و در استقبال طلوع بدر سيماي درخشان پيامبر رحمت از ثنيات الوداع هستي توفيق همگان را در همدلي و تفاهم در راه تحكيم پايه هاي وحدت و اقتدا به سيره ي گرانسنگ نبوي و علوي از خداوند متعال مسالت مي نماييم.
دوشنبه، فروردین ۱۴، ۱۳۸۵
بهار آغازي ديگر
بهار، هنگام رويش جوانه ي اميد و زندگي بر شاخساران
بهار، ترنم چشمه هاي زلال و گواراي آب حيات در جويبار طبيعت
بهار، گاه شور و نشاط و طراوت و تازگي
بهار، فصل وصل آفرين دوستي ها و پيوندها
بهار، آغازي ديگر براي دگرگوني دل ها و انديشه ها
بهار، فرصتي نو براي دوست داشتن و عشق ورزيدن
بهار، ياد كرد عزيزان از دست رفته و شهيدان سرفراز
بهار، رويش برگي ديگر بر درخت زندگي
بهار، درسي نو و شناختي ژرف براي سرسبزي دل و پالايش روان
بهار، امكان فرصتي ديگر براي تجديد عهد و پيمان با آفريدگار زيبايي
بهار، افزايش شوق نيايش و راز و نياز
بهار، نكوداشت حماسه آفرينان سترگ حادثه هاي بزرگ
بهار، خط بطلان بر همه ي سردي ها، پژمردگي ها، حسادت ها و نامردي ها
بهار، ... تجديد خاطره ها و آغاز همه ي خوبي ها، راستي ها و دوستي ها
بهار، ترنم چشمه هاي زلال و گواراي آب حيات در جويبار طبيعت
بهار، گاه شور و نشاط و طراوت و تازگي
بهار، فصل وصل آفرين دوستي ها و پيوندها
بهار، آغازي ديگر براي دگرگوني دل ها و انديشه ها
بهار، فرصتي نو براي دوست داشتن و عشق ورزيدن
بهار، ياد كرد عزيزان از دست رفته و شهيدان سرفراز
بهار، رويش برگي ديگر بر درخت زندگي
بهار، درسي نو و شناختي ژرف براي سرسبزي دل و پالايش روان
بهار، امكان فرصتي ديگر براي تجديد عهد و پيمان با آفريدگار زيبايي
بهار، افزايش شوق نيايش و راز و نياز
بهار، نكوداشت حماسه آفرينان سترگ حادثه هاي بزرگ
بهار، خط بطلان بر همه ي سردي ها، پژمردگي ها، حسادت ها و نامردي ها
بهار، ... تجديد خاطره ها و آغاز همه ي خوبي ها، راستي ها و دوستي ها
جمعه، اسفند ۲۶، ۱۳۸۴
بهار با حافظ
نوبهار است در آن کوش که خوشدل باشی
کـه بسی گل بدمد باز و تو در گل باشی
من نگویم که کنون با که نشین و چه بنوش
کـه تو خود دانی اگر زیرک و عاقل باشی
چنـگ در پرده همین میدهدت پند ولی
وعظـت آن گاه کند سود که قابل باشی
در چمن هر ورقی دفتر حالی دگر اسـت
حیف باشد که ز کار همـه غافـل باشی
نـقد عـمرت بـبرد غصه دنیا به گزاف
گر شب و روز در این قصه مشکـل باشی
گر چه راهیست پر از بیم ز ما تا بر دوست
رفـتـن آسان بود ار واقف مـنزل باشی
حافـظا گر مدد از بخت بـلـندت باشد
صید آن شاهد مطـبوع شـمایل باشی
کـه بسی گل بدمد باز و تو در گل باشی
من نگویم که کنون با که نشین و چه بنوش
کـه تو خود دانی اگر زیرک و عاقل باشی
چنـگ در پرده همین میدهدت پند ولی
وعظـت آن گاه کند سود که قابل باشی
در چمن هر ورقی دفتر حالی دگر اسـت
حیف باشد که ز کار همـه غافـل باشی
نـقد عـمرت بـبرد غصه دنیا به گزاف
گر شب و روز در این قصه مشکـل باشی
گر چه راهیست پر از بیم ز ما تا بر دوست
رفـتـن آسان بود ار واقف مـنزل باشی
حافـظا گر مدد از بخت بـلـندت باشد
صید آن شاهد مطـبوع شـمایل باشی
جمعه، اسفند ۱۲، ۱۳۸۴
انجمن خوشنویسان پاکستان
به نام خدا
انجمن خوشنویسان پاکستان
انگيزه تاسيس انجمن
پس از استقلال پاكستان به تدريج روش نگارش قديمي خط كه در گذشته در اين منطقه مرسوم بود ، به فراموشي سپرده شد و رو به انحطاط نهاد .از اين رو براي شناخت ، بررسي ، احيا و بهبود هنر خطاطي در پاكستان ، تشكيل يك انجمن با مؤسسه ضروري مي نمود .
آغاز هنر خطاطي در اين سرزمين به زمان ورود مسلمانان به اين منطقه باز مي گردد . كتيبه هايي كه از آن دوران به جاي مانده ، نشانگر پيشينه اسلامي اين خطه است .ظروف و سكه هاي به دست آمده از آن زمان در عهد غزنويان نيز نشان مي دهد خط كوفي رايج بوده و برخي كتابها با اين خط نوشته شده است
.خطاطاني كه از خاورميانه به شبه قاره آمده و در شهرهاي فرهنگي چون لاهور و ملتان اقامت گزيده اند ، با شيوه هاي خود ، خطاطان شبه قاره را تحت تاثير قرار دادند. بدين گونه رسم الخط ايراني و آسياي مركزي در اين سرزمين رايج گرديد . و خطاطان تجربيات جديدي را كسب نمودند .به همراه هجرت عارفان و عالماي مسلمان و ايراني به شبه قاره پاك و هند ( برصغير ) همانند عارف بزرگ مير سيد علي همداني ، هنرمندان رشته هاي مينياكاري ، شال بافي ، نقاشي و خطاطي نيز به اين ديار آمدند .
در دوراني كه هنر خطاطي به اوج خود رسيده بود خط نستعليق كه ويژه ايرانيان است به سرعت رواج و گسترش و جايگاه يافت . ملا زاهد از خطاطان شايسته دوران خود بود كه كتيبه هاي آرامگاه حضرت نظام الدين اوليا را به خط نستعليق نوشت . زماني كه پاكستان پا به عرصه وجود نهاد پيشگام هنر خطاطي ، عبدالمجيد پروين رقم بود . وي در شهر گوجرانواله از توابع پنجاب و در خانواده اي كه همه از استادان و علاقمندان به خط و نگارش بودند متولد شد . وي تحت سرپرستي محمد فقير كار خطاطي را آغاز كرد . يكي از كارهاي او نگارش ديوان شعر علامه محمد اقبال بود . در زمان استاد عبدالمجيد ماشين چاپ نيز مورد استفاده قرار گرفت و كتابها به اين گونه منتشر شد .
در دوران معاصر نيز ديوان علامه اقبال به خط نستعليق توسط خطاط برجسته ايراني استاد امير فلسفي در خانه فرهنگ جمهوري اسلامي ايران ـ لاهور نوشته شد .در گذشته از خط ثلث براي روي جلد كتابها استفاده مي كردند و خطوط نسخ و نستعليق نيز در نوشتن فرامين ، دستورالعمل هاي دولتي ، اسناد و ديوان هاي شعر استفاده مي شد .
اهداف تشكيل انجمن
1- تاسيس نمايشگاه مستقل و دايمي هنر براي پيشرفت و حفظ آثار خطاطي .2- برگزاري همايش ها و جلسات و نمايشگاههاي بين المللي.
3- حمايت مادي از خطاطان و هنرمندان.
4- كوشش براي آموزش خطاطي به عنوان متون درسي مراكز آموزشي.
5- برگزاري جلسات و نمايشگاههاي خطاطي براي استفاده عموم.
6- كمك و مساعدت به موسسات دولتي و غيردولتي براي حفظ و گسترش و پيشرفت هنر خطاطي.
نمايشگاه ها
اين انجمن توانست در سال 1998 ، 1999 و 2000 ميلادي نمايشگاههاي بين المللي خطاطي و هنري برگزار نمايد . در اين نمايشگاه بين المللي حدود يكصد و هفتاد نفر از خطاطان و هنرمندان كشورهاي جمهوري اسلامي ايران ، چين ، مصر ، فرانسه، اردن ، انگلستان و ازبكستان شركت كردند . استاد ناصر جواهر پور از ايران به مقام دوم جهاني نايل شد .اين انجمن اكنون در حال تدارك برگزاري چهارمين نمايشگاه بين المللي مي باشد .
اقدام هاي ماندگار و تاريخي
انجمن خوشنويسان توانست هنر خود را ماندگار و تاريخي نمايد . فضاي داخل و خارج بناي مزار سيد علي هجويري ( مولف كشف المحجوب ) توسط هنرمندان انجمن ، خطاطي و طراحي شد كه اقدامي قابل ستايش و ديدني است .همچنين در نزديكي شهر گوجرانواله ( پنجاب ) بر مزار صوفي و شاعر پنجابي زبان " قادريار " نيز نقاشي و خطاطي هنرمندانه اي توسط انجمن بر زيبايي آن افزوده است.
نمايشگاه دايمي و كلاس ها
تنها نمايشگاه خوشنويسي و هنر كه در مجمع فرهنگي الحمرا توسط انجمن تاسيس شده در سراسر كشور منحصر به فرد مي باشد . كلاسهاي رايگان آموزش خوشنويسي و نقاشي نيز به همت انجمن در مجتمع فرهنگي الحمرا داير شده است.
مسابقات
به اهتمام انجمن خوشنويسان پاكستان و همكاري دولت ، در دبيرستانها و دانشكده هاي سراسر ايالت پنجاب مسابقات خوشنويسي و نقاشي در سال 1379 هجري شمسي برگزار شد .در سالهاي 1379 و 1380 اداره تدوين كتابهاي درسي ايالت پنجاب با همكاري انجمن مسابقه هايي را برگزار كرد . در اين مسابقات اعضاي انجمن نقش داوري را ايفا نمودند.
همايش ها
انجمن خوشنويسان پاكستان براي معرفي خوشنويسان و هنرمندان و نقاشان برجسته و براي رساندن پيام آنها به نسل جوان همايش هايي را برگزار كرده است .آقاي خورشيد رقم خوشنويس معروف ، آقاي حنيف رامي هنرمند برجسته ، آقاي مجاهد الحسين روزنامه نويس و خوشنويس ، آقاي مرتضي برلاس شاعر پرآوازه ، آقاي آفتاب ظفر نقاش مشهور ، آقاي انتظار حسين نويسنده و آقاي گل جي نقاش بزرگ در اين برنامه ها شركت كردند . همچنين حضور فعال مسوول خانه فرهنگ جمهوري اسلامي ايران آقاي محمد سعيد معزالدين در برنامه ها و آيين هاي گشايش نمايشگاه ها و آيين هاي نكوداشت هنرمندان موجب تشويق هنرمندان شده است.
انتشارات
1- انتشار كتاب آموزش خوشنويسي با همكاري يونسكو.
2- انتشار كتاب خوشنويسي هاي مرقد سيد علي هجويري .3- انتشار كتاب خوشنويسي براي كلاسهاي اول تا پنجم راهنمايي با همكاري اداره تدوين كتب درسي پنجاب.
4- انتشار نشريه اخبار انجمن ( خط ـ آرت ) به دو زبان انگليسي و اردو.
همكاري خانه فرهنگ جمهوري اسلامي ايران – لاهور با انجمن خوشنويسان
در سال هاي 1379-1383 همكاري هاي بسيار خوب و گسترده اي بين خانه فرهنگ جمهوري اسلامي ايران و انجمن خوشنويسان پاكستان پديد آمده است كه حاصل ديدارها و گفتگوها و هماهنگي ها و بازديدهاي دو جانبه آقاي محمد سعيد معزالدين و آقاي محمد اطهرطاهر از مراكز فرهنگي يكديگر بوده است :
مهمترين همكاري هاي خانه فرهنگ لاهور با انجمن خوشنويسان
1- تشكيل نمايشگاههاي مشترك خوشنويسي و نقاشي ـ خط در انجمن و در خانه فرهنگ لاهور.
2- شركت فعال و ايراد سخنراني و ارايه مقاله آقاي محمد سعيد معزالدين مسئول خانه فرهنگ لاهور در مراسم و جلسات انجمن خوشنويسان.
3- برپايي همايشهاي مشترك بويژه در آيين هاي گشايش نمايشگاهها در تالار الحمرا و خانه فرهنگ لاهور.
4- اعزام دو تن از استادان و خوشنويسان پاكستاني توسط آقاي سعيد معزالدين مسئول خانه فرهنگ به ايران براي شركت در نمايشگاه بين المللي قرآن كريم . آقاي عرفان احمد و آقاي رانا رياض احمد.
5- حمايت و توجه ويژه آقاي سعيد معزالدين مسئول خانه فرهنگ لاهور به انجمن خوشنويسان و تشويق هنرمندان.
6- برپايي كلاسهاي خوشنويسي در خانه فرهنگ با همكاري استادان ممتاز پاكستاني.
7- با هماهنگي و پيگيري آقاي سعيد معزالدين دو تن از استادان خوشنويس ايراني آقاي محمد سلحشور و آقاي ناصر جواهر پور در لاهور حضور يافتند و با اعضاي انجمن ديدار و گفتگو كردند و با تشكيل نمايشگاه آثار خود و انتقال تجربيات بر رونق اين هنر افزودند.
8- شركت هنرمند ممتاز ايراني آقاي ناصر جواهر پور در مسابقه بين المللي خوشنويسي اسلامي در لاهور و كسب رتبه دوم مسابقات جهاني.
9- پيگيري و هماهنگي براي شركت هنرمندان پاكستاني آقايان عمران احمد و آقاي سيد اياز علي در نمايشگاه كمال الملك تهران.
10- دعوت از خوشنويسان ايراني براي شركت در نمايشگاه مشترك هنر خوشنويسي در لاهور .
منبع : روابط عمومی
یکشنبه، اسفند ۰۷، ۱۳۸۴
پنجشنبه، اسفند ۰۴، ۱۳۸۴
صفحه حضرت محمد صلی الله علیه و اله
صفحه حضرت محمد(ص) پیام آور الهی راه اندازی شد
Isalm Online.net پایگاه اینترنتی اسلام آنلاین
یک صفحه اینترنیتی به نام حضرت محمد- ص - پیام آور الهی ایجاد کرده است تا پیروان سایر ادیان الهی و مردم جهان با شخصیت پیامبر رحمت و منادی وحدت بیشتر آشنا شوند.
در این صفحه دیدگاه دانشمندان و ادیبان و شخصیت های سیاسی و علمی و فرهنگی جهان در باره پیامبر اسلام ارایه شده است
islamonline.net
Isalm Online.net پایگاه اینترنتی اسلام آنلاین
یک صفحه اینترنیتی به نام حضرت محمد- ص - پیام آور الهی ایجاد کرده است تا پیروان سایر ادیان الهی و مردم جهان با شخصیت پیامبر رحمت و منادی وحدت بیشتر آشنا شوند.
در این صفحه دیدگاه دانشمندان و ادیبان و شخصیت های سیاسی و علمی و فرهنگی جهان در باره پیامبر اسلام ارایه شده است
islamonline.net
فاجعه سامرا
فاجعه هولناک و جنایت بزرگ هتک حرمت مرقد مطهر پیشوایان بزرگوار در سامرا بر مسلمانان جهان به ویژه پیروان اهل بیت علیهم السلام تسلیت باد
چهارشنبه، اسفند ۰۳، ۱۳۸۴
خورشید جمال محمدی
خورشید جمال محمدی
گنبد سبز نبوی با تابش اشعه ی خورشید ، چشم انداز دلنشین و ملکوتی در برابر دیدگان مشتاق زائران مدینه ترسیم می کرد. خورشید مانند همیشه هم شرمسار بود و هم بر خود می بالید. شرمسار بود که با بودن خورشید جمال عالمتاب محمدی (ص) چگونه چهره بنمایاند و بر خود می بالید که وقتی سر از افق بالا می آورد بر این گنبد خضرا می تابد. و مرقد مطهر کسی را می نمایاند که اگر او نبود، همه ی هستی نیز نبود: لولاک لما خلقت الافلاک
ننگ و نفرین ابدی بر کسانی که با توهین به پیامبر رحمت و مبشر اخوت و رسول محبت و منادی وحدت، تصمیم بر خاموش کردن نور الهی دارند! زهی خیال باطل
یریدون لیطفئوا نورالله بافواههم والله متم نوره ولو کره المشرکون
نورجلال الهی و خورشید درخشان جمال محمدی، همچنان می تابد و رهپویان راه دوست را به حق و حقیقت رهنمون می گردد
گنبد سبز نبوی با تابش اشعه ی خورشید ، چشم انداز دلنشین و ملکوتی در برابر دیدگان مشتاق زائران مدینه ترسیم می کرد. خورشید مانند همیشه هم شرمسار بود و هم بر خود می بالید. شرمسار بود که با بودن خورشید جمال عالمتاب محمدی (ص) چگونه چهره بنمایاند و بر خود می بالید که وقتی سر از افق بالا می آورد بر این گنبد خضرا می تابد. و مرقد مطهر کسی را می نمایاند که اگر او نبود، همه ی هستی نیز نبود: لولاک لما خلقت الافلاک
ننگ و نفرین ابدی بر کسانی که با توهین به پیامبر رحمت و مبشر اخوت و رسول محبت و منادی وحدت، تصمیم بر خاموش کردن نور الهی دارند! زهی خیال باطل
یریدون لیطفئوا نورالله بافواههم والله متم نوره ولو کره المشرکون
نورجلال الهی و خورشید درخشان جمال محمدی، همچنان می تابد و رهپویان راه دوست را به حق و حقیقت رهنمون می گردد
پنجشنبه، دی ۲۹، ۱۳۸۴
دوشنبه، دی ۲۶، ۱۳۸۴
اشتراک در:
پستها (Atom)